سفر عشق ۱۱
07 دی 1397 توسط نردبانی تا بهشت
#قسمت_یازدهم #سفر_عشق بعضی شبام تا نصف شب توی پارتی بودیم. چه روزای تلخی داشتم. روزا سپری میشد و من بیشتر در باتلاق گناه فرو میرفتم:| سحرجون بیا تخمه بشکن. با صدای هانا به خودم اومدم. با تندی گفت: –کجایی، هرچی صدات میزنم، جواب نمیدی؟… بیشتر »