سفرعشق ۲۱
17 دی 1397 توسط نردبانی تا بهشت
#قسمت_بیستویکم #سفر_عشق وقتی رسیدم خونه، خاله اینا اونجا بودن. رفتم تو پذیرایی و سلام کردم. با دیدنم و وضع لباسهام شوکه شدن. خاله گفت: –سحرجون، خودتی؟! لباسهات چرا اینطورین؟! رفتم جلوتر و با خاله اینا روبوسی کردم و گفتم: مگه لباسهام… بیشتر »