سفرعشق ۳۲
02 بهمن 1397 توسط نردبانی تا بهشت
#قسمت_سیودوم #سفر_عشق شاممون رو که خوردیم. بابا و دایی رفتن یه گوشه شروع کردن به صحبت کردن. ما بچهها هم اینورتر نشسته بودیم و زیبا خانم مجلس رو به دست گرفته بود. مامان و زندایی هم تو آشپزخونه بودند. یه لحظه چشمم افتاد به سمن، دیدم، فقط به یه… بیشتر »