یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

سفرعشق۸۱

30 فروردین 1398 توسط نردبانی تا بهشت

​#قسمت_هشتادو‌یکم

#سفر_عشق 
سعی کردم زیاد خرید آنچنانی نداشته باشم. هرجایی می‌رفتیم، مادر فرزام کلی اصرار می‌کرد برا خرید. با لبخندی جوابش رو می‌دادم و می‌گفتم:

–مادرجون هرچی نیاز داشته باشم، میخرم. 

مادر فرزامم کلی قربون صدقم می‌رفت و می‌گفت:

–خدا روشکر که همچین عروس خوبی گیرم اومده.

بعدم رو می‌کرد به فرزام و می‌گفت:

–خدا جواب اون همه دعام رو داد که ازش می‌خواستم یه عروس بساز و مهربون نصیبم بشه!!

بعد از خریدایِ من، مامان گفت:

–بریم تا برا آقا فرزامم یه دست کت و شلوار بگیریم.

تقریبا فرزام هم مثل من سعی کرد یه کت‌وشلوار ساده و قشنگِ کرم برداره.

خریدها رو صندق عقب ماشین فرزام گذاشتیم و رفتیم سمت خونه ما.

مادر فرزام اصرار می‌کرد، شب رو بریم خونه اونا، ولی مامان گفت:

–قبل اینکه بیایم تدارکِ شام امشب رو دیده و باید بیاید خونه ما.

خیلی خوشحال بودم. خدا روشکر می‌کردم بخاطر اینهمه لطفی که بهم کرده سعی کردم تموم لباسهام پوشیده باشند مگه لباسهای که برا تو خونه باید می‌پوشیدم.

چند روزِ دیگه قرار بود، بزرگترین اتفاق زندگیم بیفته، حسِ خیلی خوبی داشتم البته همراه با استرس و اضطراب.

بعد از شام، بابا اینا درباره مراسم عقد و  عروسی حرف زدن و قرار شد یه عقد ساده بگیریم و بعدم به پیشنهاد من و فرزام، بریم ماه‌عسل.

فرزام بهم نگفت ماه‌عسل قرار بریم کجا، به قول خودش می‌خواست سورپرایزم کنه!!!

بعد از رفتن فرزام اینا، انقدری خسته بودم که نفهمیدم چطور رو تختم افتادم و خوابم برد.

 با صدای اذان گوشیم ازخواب بیدار شدم. خستگیم انقدر زیاد بود که خواستم دوباره بخوابم ولی یادم افتاد که با خودم عهد بسته بودم هیچوقت نمازم قضا نشه!!

کش و قوسی به بدنم دادم و درحالی که خمیازه میکشیدم رو تختم نشستم که با یادآوردی اتفاقات دیروز لبخند شیرینی روی لبم نشست .

به سختی از جام بلند شدم و رفتم سمتِ سرویس و چند بار آب به صورتم پاشیدم تا خواب از چشام بپره. وضوم رو گرفتم و اومدم نمازم رو خوندم.

خواستم بخوابم که با اومدن یه پیام، خواب از سروکله‌ام پرید و دیگه هرچی کردم خوابم نبرد!!!

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 6 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: به‌قلم‌خودم سفرعشق قسمت۸۱

موضوعات: رمان‌سفرعشق لینک ثابت

نظر از: ریاحی [عضو] 
  • ریحـانه اصـفهـان
5 stars

خدا قوت(:

1398/01/30 @ 22:49
پاسخ از: نردبانی تا بهشت [عضو] 
  • یاس کبود۱۴

سلام عزیزم
ممنون از همراهیت فقط دو قسمت دیگه مونده فردا میذارمش انشالله

1398/01/30 @ 23:15
پاسخ از: ریاحی [عضو] 
  • ریحـانه اصـفهـان
5 stars

ان شاالله. پیگیر بودم. به شدت(:

1398/01/30 @ 23:26
پاسخ از: نردبانی تا بهشت [عضو] 
  • یاس کبود۱۴

لطف کردی
انشالله که مورد رضایتت بوده باشه چون اولین رمان نوشتم بود خیلی ضعف داشت

1398/01/31 @ 05:29
نظر از: ریاحی [عضو] 
  • ریحـانه اصـفهـان
5 stars

سلام. مهم جرات نوشتنه که شما داشتی.
کار نیکو کردن از پر کردن است.

1398/01/31 @ 10:01
پاسخ از: نردبانی تا بهشت [عضو] 
  • یاس کبود۱۴

ممنون عزیزم

1398/01/31 @ 10:46


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 295
  • دیروز: 358
  • 7 روز قبل: 1760
  • 1 ماه قبل: 17454
  • کل بازدیدها: 441762

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • چراغ قرمز
  • نماز اول وقت
  • چشمه

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس