یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

سفرعشق۷۱

09 فروردین 1398 توسط نردبانی تا بهشت

​#قسمت_هفتادویکم

#سفر_عشق 
با صدای درِ اتاقم از خواب پریدم، با چشمای پف کرده رفتم در رو باز کردم!! 

از بس گریه کرده  و با چشای گریون خوابیده بودم، حسابی پف کرده بودند! 

شهاب بود در میزد. با حالتِ مسخره‌ای گفت:

–دختر این چه وضعه، امشب خواستگار داری بعد…

سرشو تکون داد و ادامه داد:

–بعضی وقتا شک می‌کنم تو خواهر منی، از بس بی‌نظم و شلخته‌ای!! 

با حرفاش حرصمو درآورده بود، با لب و لوچه آویزونی گفتم:

–نه که خودت خیلی مرتبی!! بیا بریم ببینم اتاق کدوممون مرتبه!!! ولی بخاطر حرفات باید تنبیه بشی و چون خودت بی‌نظمی، برام یه هدیه خوب بگیری!! هدیه رو هم خودم تعیین می‌کنم!!

–باشه بیا بریم عزیزم!!

شهاب جلو افتاد و منم پشتِ سرش به سمتِ اتاقش به راه افتادم. وقتی رسیدیم، درِ اتاق رو باز کرد و گفت:

–بفرمایید سحرخانم!!

با دیدن اتاقش، دهنم از تعجب باز موند. یه نگای به شهاب انداختم و یه نگای به پشتِ سرم!! گفتم:

–منو آوردی اتاقِ سمن!! چند قدم رفتم عقب و دیدم نه اتاقِ شهابه!!!

شهاب خیلی بی‌نظم، همیشه اتاقش بهم ریخته بود، ولی الان همه چی سرِ جای خودش بود!!

–خب سحرجون!! بوی سوختگی میاد، زنگ بزنم آتش‌نشانی!!!

با شنیدن این حرفش، دستامو مشت کردم و شروع کردم به زدن ضربه‌های به سینه و بازوهاش!! 

–خیلی بدی شهاب. ‌خودمو لوس کردم براشو رفتم سمتِ اتاقم!!

–بیا قهر نکن آجی خوشگله!! 

هرچی صدام زد، دیگه برنگشتم جوابش رو بدم. رفتم تو اتاقم و نگای به ساعت انداختم. ساعت ۶ بود هنوز و کلی وقت داشتم برا آماده شدن!!

دفترچه یادداشتمو برداشتم و شروع کردم به نوشتن، تا زمان زودتر بگذره!!

یه کوله برداشتم و یه خورده خرت و پرت توش ریختمو رفتم سمت دانشگاه. هانا یه گوشه وایساده بود و منتظرم بود. رفتم پیشش و با دستم به بازوش زدم و سلام کردم.

–دیووونه چکار می‌کنی، چرا می‌زنی؟!

–خب حواست نیست!! چیو نگاه می‌کنی؟!

–هیچی داشتم به اون خانم چادریه نگاه می‌کردم، فکر کنم مسئول بسیجه!! داره اسامی خانما رو می‌خونه!!

–نه بابا رئیس بسیج اون پسر ریش‌دارئه!!

–نمی‌دونم، شاید!!

–اسم ما رو خوندن!! 

–نه هنوز!! 

–باشه. وقتی اسممون رو خوند، الکی میریم سوار اتوبوس می‌شیم بعد میایم پایین، وقتی اونا راه افتادن، خودمون رو نشون اون آقا بسیجی میدیم!!!

#به_قلم_خودم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: سفرعشق قسمت۷۱

موضوعات: رمان‌سفرعشق لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 368
  • دیروز: 358
  • 7 روز قبل: 1760
  • 1 ماه قبل: 17454
  • کل بازدیدها: 441762

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • چراغ قرمز
  • نماز اول وقت
  • چشمه

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس