پرواز
یادش بخیر کودکی چه روزهای شیرینی داشتیم.
نه غمی داشتیم و نه غصهای.
روزهایمان را با بازیهای کودکانه سپری میکردیم.
بازیهایی که سالم بودند و نشاطمان را چند برابر میکردند.
آنقدر سرگرم میشدیم، گذرِ زمان را درک نمیکردیم.
برای ناهار و شام به التماس مامانجان به خانه قدم میگذاشتیم.
روزها گذشتند و گذشتند.
عمرمان هم فقط کنتور میانداخت.
کودکی را پشتسر گذاشتیم و جوانیمان هم رو به اتمام است.
این روزها هم مانند برق میگذرند، کافی است، چشم بر هم بزنیم،
عمرمان به پایان میرسد و باید بار سفر را ببندیم.
دنیا چند روزی بیشتر نیست و به سرعت تمام میشود.
باید به سفری دائمی رفت و بازگشتی برایش نیست.
این سفر زاد و توشه میخواهد.
تا با فراغِ بال و خیالِ راحت راهی شد.
دغدغهای نداشت و آسودهخاطر چشمان را فرو بست.
توشهاش تقوا است و اخلاقِ خوش و عملِ صالح.
به درون خود بنگریم، آماده این سفرِ جاودانه هستیم؟!
معمولا سفرِ چند روزهای که میرویم، لیستی تهیه میکنیم، مبادا چیزی از قلم بیفتد و سفر را به کاممان تلخ کند. چند بار از روی لیست میخوانیم و آن را زیرورو میکنیم.
وسایل موردنیاز سفر را با ظرافت خاصی در چمدان میچینیم و آماده سفر میشویم.
برای آخرت آمادگی پرواز داریم؟! لیستِ این سفر بیپایان را تهیه کردهایم؟!
اگر هماکنون عمرمان پایان پذیرد، با خیالی آسوده قدم در آن دنیای باقی میگذاریم؟!
#پینوشت
“لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا
کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت”
(مناقب ابن شهر آشوب ج/4 ص/ 69)
#تلنگر
#سفر_آخرت
#دنیا_پلی_برای_آخرت
#به_قلم_خودم