میثاقی دوباره
روزهای تلخی را سپری میکردیم.
عدهای در خیالِ خام خود نقشه شوم میکشیدند.
جوانان را اغفال کرده بودند، تا به خیابانها بریزند و اعتراض تقلب سر دهند.
سربازی را دیدم، مظلوم به زیر دستوپا کتک میخورد و خون از بدنش جاری شده بود. از دیدن این صحنه، حالم دگرگون گشت.
بیبصیرتی آدم را به کجاها میکشاند.
باعث تأسف بود که کورکورانه به دنبال حرفای دشمن تحریک گشته بودند و اموال عمومی را که سهم خودشان بود، به آتش کشیدند.
هاجوواج اخبار را نگاه میکردم، اشک در چشمانم حلقه زده بود.
چطور میشود، جوانان این مرزوبوم اینگونه توهین به مقدسات کنند؟!
روز عاشورا بود و امام حسین"علیهالسلام” در قتلگاه با لبان تشنه، در انتظار دیدار حق. اما عدهای هلهلهکنان، یزید زمان را یاری رساندند.
صحنه غمانگیزی که با دیدن آن، چشمان ابر بهاری شده بودند و میل باریدن داشتند.
نفرت در چهرهها موج میزد.
همه منتظر و گوش به فرمان رهبر عزیز بودند.
ناگهان!
صدای طنینانداز “أینعمار” گوشها را نوازش داد و غیرتها را بیدار. اشاره کرد به دستهای دشمن، جوانان را از خواب غفلت بیدار کرد.
نهم دیماه بود، از هر کوچه و خیابان مدافعان رهبر، لبیکگویان ایران را کربلای دیگری کردند.
آمدند تا بگویند:
تا خون در رگ ماست خامنهای"مدظلهالعالی” رهبر ماست.
آمدند تا بگویند:
زهی خیال باطل!
این مملکت ثمره خون هزاران شهید گلگونکفن است و راهشان ادامه دارد.
آمدند تا بگویند:
خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست.
و اینگونه دشمنان ایران، بار دیگر با روسیاهی تمام، مانند موشی به لانه خود گریختند.
“عید بزرگ نهم دیماه مبارک باد”
#نهم_دیماه
#روز_بصیرت
#به_قلم_خودم