مرهم دل بیتاب
19 مرداد 1398 توسط نردبانی تا بهشت
سلام آقایِ خوبم!
صبح تا شب دویدم تا هرآنچه دلم میخواهد به دست آورم!
اما فراموش کردم! فراموش کردم بزرگترین و بهترین داشتهها را هم داشته باشم؛ انگار قطعهای از وجودم گمشده و هرچه میگردم آن را پیدا نمیکنم!
آری مولایِ من!
همیشه و همهجا در قلبم، یک کنج خالی پیدا میشود، کنجی که جایِ دنجی فقطوفقط برایِ تو است و تنها به عشق تو میتپد!
تکهی گمشدهی قلبم، إی یوسفِ زهرا! بیا که میخواهم یار تو باشم!
بیا و دلِ بیقرار و بیتابم را مرهمی گذار، که غیر تو مرهمی برایش نمییابم!