یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

عطر یاس من ۱۴

29 فروردین 1400 توسط نردبانی تا بهشت

حاج‌آقای حسینی آمده بود کنارم و آنقدر غرق در زیبایی‌هایِ اطراف بودم اصلا متوجه حضورش نشده بودم!

وقتی دستپاچه‌گی‌ام را دید، شروع کرد به معذرت‌خواهی کردن، من هم مثل دیوانه‌ها فقط سرم را تکان می‌دادم.

 به خودم که آمدم لب پایینی‌ام را به دندان گرفتم، ببخشیدی گفتم و رفتم کنار ماشین وایسادم تا زینب اینها بیایند.

در دلم شروع کردم به فحش دادن به زینب 

-که شکمو چقدر می‌خوای بخوری؟! 

با دیدن زینب که داشت به سمتم می‌‌آمد با عصبانیت گفتم:

–بیا منو هم بخور اگه هنوز گشنه‌ای، چرا گذاشتید اون تنها بیاد بیرون؟!

زینب لبخندی از رویِ حرص زد برایِ اینکه حرص من را دربیاورد بعد‌ هم لب زد:

–کی رو میگی؟!

–خودت رو به اون راه نزن، خوب می‌دونی کی رو میگم!

–آهااا حاج‌آقای حسینی منظورته؟! 

–آره خااااانم!

–ما چطور بگیم شما تنهایی نرید بیرون، ستایش خانم رفتن گل بچینند!!

با شنیدن این حرفش دیگه داشتم از عصبانیت می‌ترکیدم. خواستم لب باز کنم هرچی از دهنم درمی‌آید بارِ زینب کنم که با آمدن حاج‌آقا اینها خودم را کنترل کردم. با لحن آرامی گفتم:

–به حسابت میرسم بعدا زینب خانم!

یه تای ابرویش را بالا داد، خودش را لوس کرد و گفت:

–هیچ‌کاری نمی‌کنی عزیزم!!

زینب دیگه داشت حرصم را درمی‌آورد با این کارهایش! 

-باید نشونش می‌دادم یه من ماست چقدر کره داره!! 

سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم.

 چند ساعتی داشتیم به قم برسیم. 

 قم آنها می‌رفتند خانه‌هایِ‌شان، من هم باید می‌رفتم ترمینال و سوار اتوبوس تهران می‌شدم!!

سعی کردم این چند ساعت را بخوابم! چشم‌هایم را بستم که بخوابم با حرفی که حاج‌آقا اینها زدند، به حالت نیم‌خیز بلند شدم. چشم‌هام از تعجب گرد شده بود. نمی‌دانستم چی جوابشان را بدهم؟!

✍ز. یوسفوند

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: به قلم خودم رمان عطر یاس من قسمت چهاردهم

موضوعات: رمان عطر یاس من لینک ثابت

نظر از: شهید محمود رضا بیضائی [عضو] 
  • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
5 stars

با سلام و احترام.
رمان جالبی بود .
واقعی است؟
طاعاتتان مقبول حق.
التماس دعا

1400/01/30 @ 16:58
پاسخ از: نردبانی تا بهشت [عضو] 
  • یاس کبود۱۴

سلام
ممنون عزیزم
تخیلی همراه با چاشنی واقعیت

1400/01/30 @ 17:29


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 191
  • دیروز: 358
  • 7 روز قبل: 1760
  • 1 ماه قبل: 17454
  • کل بازدیدها: 441762

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • چراغ قرمز
  • نماز اول وقت
  • چشمه

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس