عزتدهنده مومنان
خانهی علی و فاطمه به یمنِ تولد مولودی چراغانی شده و ستارگان آسمان در برابر روشنایی نور او خموش و کمسو گشتهاند!
خورشید با آن روشنایی خیرهکنندهاش در برابر عظمت او، سرد و بیفروغ گشته است!
مولاجان!
تو آمدی تا چادرِ خاکی را بر روی دستان مبارکتان بگیری و آن را برای انتقام به دستانِ منتقم آل محمد بسپاری!
تو آمدی
تا غمِ غربتِ مولا را در کوچههایِ سرد و بیروح مدینه، برای آیندگان در صندوقچه اسرار به یادگار بگذاری!
آری مولایِ خوبم!
تو آمدی تا مولا را در غم و اندوه جانکاهِ مادر پهلو شکسته دلداری دهی!
و
تو آمدی إی مولایِ غریبم!
تا به همگان بگویی، حسن و حسین هر دو امام امت هستند و گوش به فرمان خدایِ یگانه، تا هرآنچه دستور دهد به جان و دل خریداری کنند.
دریغا !
عدهای سفیه و نادان، عظمت و مقامت را نشناختند و تو را “مذل المومنین” خوارکننده مومنین خطاب کردند و نمیدانستند تو ولیِ خداوند بر روی زمین هستی و بدون اذن او کاری انجام نمیدهی!
إی مولود مدینه!
تو چراغِ راهِ گمگشتگانِ مسیر ولایت هستی و هدایتکننده به صراطِ مستقیمِ الهی!
مولایِ من!
تو آمدی تا به همگان نشان دهی، لهو و لعبِ کثیف دنیا کاری با آدمی میکند، که همسر انسان به مانند اژدهایی دهشتناک میشود و با خوراندن سم، جگر او را پارهپاره میکند.
آری مولایِ غریبم!
زرق و برق دنیا، چشمان رهگذران را از حدقه بیرون میآورد و آنها را به دیوسرشتی مبدل میکند که برایِ زندگی چند روزهی دنیا، دست در دست دشمنان دهند و امام امت را غریبانه به شهادت رسانند!
مولای من، إی کریم اهل بیت!
دستانِ خالی و چشمانِ کمسویم را به مهمانیتان آوردهام و گدایِ درِ خانهی مملو از مهربانی و کرمت شدهام، تا دستان سخاوتمند تو دوایِ درد و مرهم زخمهایِ این روزهایم شود، پس من را دریاب إی عزتدهندهی مومنان!
✍ز. یوسفوند