یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

سفرعشق۷۹

25 فروردین 1398 توسط نردبانی تا بهشت

​#قسمت_هفتادونهم

#سفر_عشق 
نمازم رو که خوندم، یه نگاهی به گوشیم انداختم، فرزام پیام داده بود، ساعت ۴ میایم دنبالتون. 

جواب پیامش رو دادم و رفتم پایین ناهار بخورم. 

با صدایِ بلندی شروع کردم به حرف زدن که مامان‌جونم خیلی گشنمه…

شهابم که همش دنبالِ بهونه‌ای بود تیکه بارونم کنه، گفت:

–شوهر چه معجزه‌ای می‌کنه واقعااااا!!! تا دیروز این دختر انگاری برجِ زهرمار بود الان کپکش خروس می‌خونه!!!

منم که نمی‌تونستم خندم رو پنهون کنم، گفتم:

–إیییشششش تو چقد نمک می‌ریزی، نکن برادر من!!! الان بابا اینا بجا نمک می‌پاشند رو غذا!!!

بعدم رفتم تو آشپزخونه. 

مامان بهم گفت:

–سحرجون میز رو بچین تا غذا رو بکشم.

باشه‌ای گفتم و شروع کردم به بردن بشقابها و …. وقتی میز رو چیدم، رفتم دنبالِ بابا و بهش گفتم غذا آمادئه.

غذامون رو که خوردیم، بابا ازم پرسید:

–دخترم ساعت ۴ میرید دیگه؟!

سرم رو پایین انداختم و با صدای آرومی گفتم:

–بله باباجون.

–ببین دختر عزیزم، سعی کن زیاد فشار بهشون وارد نکنی!! چون این وسط فقط ضربه به همسر آینده خودت میزنی!! 

–چشممم بابایی، شما هم نمی‌گفتید من خودم زیاد خرید نمی‌کنم!!

–آفرین دختر عزیزم

لبخندی به بابا زدم و رفتم سمتِ اتاقم. یه سری کار داشتم باید قبل رفتن آمادشون می‌کردم.

کارام تموم شده بود و شروع کردم به آماده شدن، که مامانم داشت صدام میزد که سحرجون زود باش الانه بیان!!

آماده که شدم رفتم پایین. دل تو دلم نبود. دلشوره گرفته بودم.

از این ور سالن می‌رفتم اون ور سالن. مامانم می‌گفت:

–دخترجون سرگیجه گرفتم بیا بشین!!

سمنم با مهربونی اومد بغلم کرد و گفت:

–سحرجون آروم باش. چرا اینطوری می‌کنی؟!

ولی مگه آروم می‌شدم. یه نگا به ساعت می‌کردم و یه نگاه به آیفون در!! ولی انگار عقربه های ساعتم با من سرِ جنگ داشتن، به آرومی حرکت میکردن !!

 ساعت چهارونیم شده بود ولی هنوز خبری ازشون نبود!!

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: به‌قلم‌خودم رمان مذهبی عاشقانه سفرعشق قسمت۷۹

موضوعات: رمان‌سفرعشق لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 56
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1402
  • 1 ماه قبل: 17096
  • کل بازدیدها: 441404

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • چراغ قرمز
  • نماز اول وقت
  • چشمه

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس