یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

سفرعشق۶۳

13 اسفند 1397 توسط نردبانی تا بهشت

​#قسمت_شصت‌وسوم 

#سفر_عشق 
سمن مات‌ومبهوت از اتاق رفت بیرون.

منم بلند شدم، رفتم سمتِ کمدِ لباسام. 

یه لباس مجلسی انتخاب کردم، که رنگش یاسی و در عینِ شیک بودن، خیلی پوشیده بود.

یه شالِ خوش‌رنگم انتخاب کردم. آماده که شدم یه نگاه تو آینه به خودم انداختم. از وقتی تغییر کرده بودم، مدلِ لباس پوشیدنم رو هم عوض کردم. 

زن‌دایی و زیبا که دیگه هیچ‌کاری نداشتن غیرِ مسخره کردنِ من!!

به همین‌خاطر سعی می‌کنم شیک‌ترین و پوشیده‌ترین لباسا رو بپوشم تا جلویِ حرف زدنشون رو بگیرم!!

از پله‌ها که رفتم پایین. صدایِ آیفون تو کلِ سالن پیچید.

یه نگاه به سمن انداختم، رنگش مثل گج شده بود!!

بهش لبخندی زدم و رفتم پیشش!! 

–سمن‌جون خودت رو کنترل کن!! ‌نگران هیچیم نباش. مطمئنم به زودی عقد می‌کنید!!

یه نگاه پرِ از استرس و اضطراب بهم انداخت و گفت:

–می‌ترسم سحر!!

–از چی عزیزم؟!

–از اینکه قسمت هم نباشیم!!

–دیوونه چه حرفایی میزنی تو!!

داشتم با سمن حرف میزدم، دایی با صدای بلند و لبخند بر لب، سلام کرد!!

سریع رفتم پیشوازشون و دایی رو بغلم کردم!! 

–دایی نمیگی یه سحر داشتم تو فامیل، یه حالی ازش بپرسم؟!

–دختره شیطون دست پیش رو گرفتی، پس نیفتی!! وظیفه توئه یه حالی از داییت بپرسی!!

بعدم با صدای بلندی زد زیرِ خنده!! رفتم با زن‌دایی و نیما اینام سلام کردم.

با بچه‌ها نشستیم یه گوشه و شروع کردیم به حرف زدن. منم از فرصت استفاده کردم و به نیما گفتم:

–حله داداش نیما!!

بیچاره از تعجب چشاش گرد شده بود که منظور من چیه؟! 

برا همین یه پیام بهم داد…

–چی حله آجی؟!

–اینکه سمنم گلوش پیش تو گیر کرده!!!

نیما پیامم رو که خوند، نگاهی به سمن انداخت و لبخندی بر  رو لبش نشست!! مثل دیووونه‌ها یه نگاه به نیما می‌نداختم یه نگاه به سمن!!

زیبا که خل‌بازی‌های منو دید، با ناز و ادا گفت:

–سحرجون چیزی شده، همش نگاه نیما و سمن میکنی؟!

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 5 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: سفرعشق قسمت۶۳

موضوعات: رمان‌سفرعشق لینک ثابت

نظر از: صدف [عضو] 
  • مِهر و فِهر
5 stars

سلام خواهر
این رمان نوشته خودتونه؟

1397/12/13 @ 20:00
پاسخ از: نردبانی تا بهشت [عضو] 
  • یاس کبود۱۴

سلام آجی
آره
شرمنده اولین رمانیه که نوشتم، ببخشید اگه زیاد خوب نیست

1397/12/13 @ 20:06
نظر از:  
  • وبلاگ مدرسه علمیه کوثر
  • تازه های کوثر
5 stars

سلام ىوست عزیزم
تصمیم گرفتیم با همکاری شماعزیزان معضلات و مشکلات مربوط به زنان رابررسی کنیم .
لطفا وارد لینک شویدنوشته را خوانده و در این مورد نظر خود راثبت کنید تا انشاالله بتوانیم درجهت رفع آن اقدام کنیم.
گروه مطالعات زنان حوزه علمیه خواهران اصفهان
https://kosar-esfahan.kowsarblog.ir/%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4-%D8%B1%D9%81%D8%B9-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86

1397/12/14 @ 09:29
نظر از: ربیع الانام [عضو] 
  • ربیع الانام
5 stars

سلام
خوندمش^____^:))
ممنون

1397/12/15 @ 00:08
پاسخ از: نردبانی تا بهشت [عضو] 
  • یاس کبود۱۴

سلام عزیزم
ممنون از حضور گرمت

1397/12/15 @ 00:11


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 68
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1402
  • 1 ماه قبل: 17096
  • کل بازدیدها: 441404

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • چراغ قرمز
  • نماز اول وقت
  • چشمه

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس