یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

سفرعشق ۵۵

01 اسفند 1397 توسط نردبانی تا بهشت

​#قسمت_پنجاه‌وپنجم

#سفر_عشق 
روزا رو الکی برا خوش‌گذرونی و مسخره کردن بچه مذهبیا می‌رفتیم دانشگاه .

یه روز صبح با هانا وارد دانشگاه شدیم. جلوی تابلو اعلانات خیلی شلوغ بود. رو کردم به هانا و گفتم:

–بیا بریم اون‌ور، ببینیم چه خبره؟!

–حوصله داری سحر!! 

دست هانا رو کشیدم و رفتم تو ازدحامی که دانشجوها درست کرده بودند. 

رو یه برگه نوشته بود، ورودیهای جدید رو با هزینه بسیج دانشجویی میبریم مشهد. 

بعدم اسامی بچه‌ها نوشته شده بود.

چشمم خورد به اسم من و هانام!!

به هانا گفتم:

–همینمون مونده با این بچه مثبتا بریم مسافرت!!

–اتفاقا به نظر من بیا بریم. هم یه سفر میریم، هم با خندیدن به دیگران، دلی از عزا درمیاریم!!

–من که حوصلش رو اصلا ندارم!!

–منم ندارم عزیزم ولی بیا بریم.

–حالا بذار فکرامو کنم، فردا خبرت می‌کنم.

من اصلا نمیخواستم برم ولی نمی‌دونستم وقتی دعوتت کنن، خودشون دستت رو می‌گیرن و می‌برنند!!

با اون همه بد بودنم دعوتم کردن ،،، راهم دادند!!

آغوش اونا همیشه بازه این ماییم که غرق در شهوات و لذات مادی شدیم.
نگاهی به ساعت انداختم، نزدیکای ۸ بود.

دفترچه رو بستم، رفتم پایین صبحونمو خوردم و بعدم آماده شدم رفتم دانشگاه.

همین که داشتم تو سالن به سمتِ کلاس می‌رفتم. 

صدای آقایِ سهرابی تو گوشم پیچید. 

–ببخشید خانم مرادی، چند لحظه می‌تونم مزاحمتتون بشم.

با شنیدن صداش و اینکه می‌دونستم چکارم داره، دست و پام شروع به لرزیدن کردن. آخه تو از کجا پیدات شد؟! همش جلو راهم سبز میشی!!

برگشتم سمتش و درحالی که سرم رو پایین انداخته بودم، گفتم:

–بفرمایید، درخدمتتونم.

اومد نزدیکتر و شروع کرد به حرف زدن. 

–دیروز آقای مرادی با بابام تماس گرفتن و گفتن جواب شما منفیه!! می‌تونم بپرسم چرا؟! 

خدایاا حالا چه جوابی بهش بدم، بگم چراااا؟! لب پایینیمو به دندون گرفتم و گفتم:

–واقعیتش نمی‌دونم چی بگم؟!

–اگه الان نمی‌خواید ازدواج کنید، من تا هروقت بخواید صبر میکنم!!

–نه بحث اینا نیست، آقای سهرابی.

–پس دلیلتون چیه؟!

مونده بودم چی بگم، که یه دفعه خانم موسوی رو دیدم که بهترین موقعیت اومد و فرشته نجاتم شد. با سلام و احوالپرسی خانم موسوی، به آقای سهرابی گفتم:

–ببخشید من کلاسم دیرم شده!! بااجازتون برم!!

دیگه هیچی نگفتند و خداحافظی کردند. نفسم رو تند بیرون دادم و به خانم موسوی گفتم:

–چه موقع خوبی اومدی زهراجون!!

–مگه چی شده بود؟!

–هیچی عزیزم.

–کلاس داری؟!

–آره تا ساعت ۱۲. شما چی؟!

–منم آره، تا ساعت ۱۰!! کاری نداری سحرجون؟!

–نه عزیزم، بسلامت.

مطمئن بودم، وقتی آقای سهرابی دوباره منو ببینه ، جلومو می‌گیره. برا همین باید تا چند روز یه طوری بیام و برم که من رو نبینه!!

#به_قلم_خودم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: سفرعشق قسمت۵۵

موضوعات: رمان‌سفرعشق لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 296
  • دیروز: 788
  • 7 روز قبل: 2412
  • 1 ماه قبل: 18235
  • کل بازدیدها: 442550

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • نماز اول وقت
  • چشمه
  • خیرمحض

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس