یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

سفرعشق ۵۳

29 بهمن 1397 توسط نردبانی تا بهشت

​#قسمت_پنجاه‌وسوم

#سفر_عشق 
–آره عزیزم. سمن هنوز برنگشته، نگفت کی میاد؟!

–نه مامان‌جون. بهش زنگ بزنم؟!

–نه اگه تا نیم ساعت دیگه نیومد، خودم بهش زنگ می‌زنم. 

مامان داشت از اتاق بیرون می‌رفت، بهش گفتم:

–مامان می‌خوای بیام کمک کنم، شام رو بپزی؟!

–نه عزیزم، عصر قبل رفتن تقریبا درستش کردم، الان میذارمش رو اجاق تا جا بیفته!! اگه گشنته بیا یه چیزِ حاضری بخور!! 

مامان فهمیده بود، خودم گشنمه!! لبِ پایینیم رو به دندون گرفتم و گفتم:

–نه، صبر می‌کنم تا شام آماده شه.

مامان از اتاق رفت بیرون، که صدای زنگ گوشیم بلند شد. به صفحش نگاه کردم، هانا بود. 

آیکون سبز رو کشیدم و گفتم:

–سلام دخترِ خوب. خسته نباشی، میدونی کی بهت زنگ زدم؟! الان یادت افتاده عزیزم؟!

–سلام سحری. خوبی؟! شرمنده عزیزم، تا الان بیکار نشدم بهت زنگ بزنم!! 

–خیره، چی شده؟!

–وووای سحر بهت بگم چی شده، اصلا باورت نمیشه!!

–می‌خوای ازدواج کنی؟! 

–نه بابا شوهر کجا بود!! داریم میریم مشهد، تا الانم داشتم لباسام رو جمع‌ می‌کردم!!

وقتی هانا بهم گفت دارن میرن حرم، بهش غبطه خوردم، آخه چند ماهی نبود، اومده بودیم!! با بغضی که تو صدام بود، گفتم:

–خوشبحالت هانا. کِی میری؟!

–فردا صبح زود. یادته تو بیمارستان برا بابا نذر کردم. حالا من و بابا اینا داریم میریم. توم به زودی میری عزیزم مطمئنم!!

–خیلی دلم می‌خواد، برم دوباره. رفتی برام دعا کن حتما.

–چشم عزیزم. سحرجون شرمنده ما چون صبح زود قراره راه بیفتیم. اگه کاری نداری برم. فردا دوباره بهت زنگ میزنم.

–برو به سلامت. به خاله سلام برسون.

گوشیو قطع کردم و با بغض نشستم. دلم گرفت. کاش منم بطلبه!! قطره اشکی گونه‌ام رو نوازش داد.

صدای مامانم تو کلِ خونه پیچید. 

–سحر بیا، شام حاضره.

دیگه میلی به غذا نداشتم ولی باید می‌رفتم پایین، الان نگران می‌شدند!!

از پله‌ها که داشتم، میرفتم پایین. بابا رو دیدم داشت، می‌رفت سمتِ سرویسِ بهداشتی دستاش رو بشوره. سعی کردم ناراحتیم رو پنهون کنم. با چهره‌ای شاداب گفتم:

–سلام باباجون. خوبی؟!

برگشت، نگام کرد و با لبخند گفت:

–سلام دخترِگلم. چکار می‌کنی، خوبی عزیزم؟!

سرم رو به نشونه بله تکون دادم و رفتم سمتِ آشپزخونه. صدای آیفون تو سالن پیچید. مامانم گفت:

–سحر دخترم، ببین کیه؟!

گفتم، خب معلومه کیه مامانی!! سمنه حتما!!

سمتِ آیفون رفتم و بدون اینکه نگاه کنم کیه، دکمه رو فشار دادم. به طرف آشپزخونه برگشتم، که با باز شدن درِ سالن، از تعجبم خشکم زد و با صدای بلندی جیغ زدم !!

وووووای مامان!!!

#به_قلم_خودم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: سفرعشق قسمت۵۳

موضوعات: رمان‌سفرعشق لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 759
  • دیروز: 358
  • 7 روز قبل: 1760
  • 1 ماه قبل: 17454
  • کل بازدیدها: 441762

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • چراغ قرمز
  • نماز اول وقت
  • چشمه

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس