یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

سفرعشق ۱۰

06 دی 1397 توسط نردبانی تا بهشت

​#قسمت_دهم

#سفر_عشق 
این اولین بارم بود، نسبت به جایی تعلق‌خاطر پیدا کرده بودم.

هانا و خانم موسوی هم حالشون بهتر از من نبود.

وقتی رسیدیم هتل، همه تو غذاخوری داشتن صبحونه می‌خوردند.

صبحونمون رو که خوردیم، رفتیم بالا، کیف و چمدونا رو برداشتیم و اومدیم پایین تو لابی.

ی کم نشستیم، تا اتوبوسا اومدند.

وقتی اتوبوسا اومدن سوار شدیم و حرکت کردیم.

بغض کرده بودم و دوست داشتم، گریه کنم:’(

با حسرت خیابونای مشهد رو نگاه می‌کردم:|

یعنی بازم میام:’(

 به خودم امید می‌دادم. آره امام رضا دعوتم می‌کنه. من باید دوباره بیام زیارت☺️

برا اینکه از این حال دربیام، یه دفتر و خودکار از کیفم دراوردم. شروع کردم به نوشتن.

رفتم به گذشته تلخم. باید  بنویسم تا یادم نره چی بودم و چی شدم:|

  از خونوادم نوشتم که خیلی پولدارن، اما متأسفانه از اون پولدارهای که فقط پول رو می‌‌بینند و اصلا معنویت براشون مهم نیست.

یه خونواده پنج نفره هستیم. یه برادر به اسم شهاب و یه خواهر به  اسم سمن دارم:)

داداشم خارج زندگی می‌کنه و پزشکی می‌خونه. ماهم بعضی وقتا برا تفریح میریم پیشش.

از اول دختر شیطونی بودم ولی وارد دبیرستان که شدم، شیطنتام بیشتر شد.

سرگرمیای مختلف رو امتحان می‌کردم برای لذت بیشتر،  ولی بعد از یه مدت برام عادی میشدند:|

دنبال چیزی بودم، که لذتش دائمی باشه، ولی همه کاذب و زودگذر بودند.

دبیرستان با کسایی دوست شدم  که بیشتر غرق در مادیات شدم.

هر روز بیرون و گشت‌وگذار بود;)

برامونم فرقی نمیکرد با کی میریم و با کی می‌گشتیم.

#به_قلم_خودم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • ندا فلاحت پور
  • صاحل الامر

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 1096
  • دیروز: 725
  • 7 روز قبل: 2991
  • 1 ماه قبل: 18941
  • کل بازدیدها: 443275

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • نماز اول وقت
  • چشمه
  • خیرمحض

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس