روز پاسدار
این روزها، ایران عزیزم رنج میکشد…
رنجِ بلایایی طبیعی از یک طرف و رنجِ دشمنی بدخواهان از طرف دیگر…
به هرجای وطن مینگرم درگیر سیل و سیلاب است…
خبرها را که میبینی قلبت به تلاطم میافتد…
از دیدن کودکان گلی و زنان دست و پا فرو رفته در گل، چشمها چونان ابر بهاری میشوند…
دشمن دید با تحریم نمیتواند ملت را از پای درآورد، نقشه شومِ دیگری کشید.
صلابت و شجاعت پاسداران لرزه بر اندامشان انداخته بود.
چشم دیدن قدرتشان را نداشت.
با بردن آنها در لیست، سعی در، از پای درآوردن نظام دارد…
اما زهی خیال باطل…
ملت هوشیارتر از دیروز است…
اگر در ابتدا ملت دچار سیل و … شد اما این امتحانی از طرف خداوند برای آزمایش مردم بود…
باید نشان دهند
“چند مرده حلاجند”
امتحان شروع شد و سوالات به حدی سخت و مشکل بودند که با دیدنشان، ناامید شدیم…
اما یادمان آمد
“در ناامیدی، بسی امید است
پایان شب سیه، سپید است”
یادمان آمد خداوند در قرآن قسم یاد کرده
“إن مع العسر یسرا
قطعا با هر سختی آسانی است”
و چه زیبا کلام خداوند به بندگانش امید میدهد…
گروهگروه و فوجفوج به یاریِ آسیبدیدگان شتافتند…
و آنها کسانی نبودند غیر از سپاهیها، بسیجیها، طلاب و ارتشیها، مردمان عادی و سایر اقشار ملت…
همه با جان و دل آمدند…
آمدند تا بگویند هنوز ملت، بیدار است و مدافع انقلاب و اسلام هستند…
این روزها با دیدن شور و اشتیاقِ جوانان، یادِ مهدی باکریها و ردانیپورها زنده میشود…
هرچند شهدا زنده هستند و نزد خدا روزی دارند…
اما، ذهن امثال من نیاز به تلنگری دارد که یادشان هرزگاهی زنده شود…
“روز پاسدار بر تمام مدافعان انقلاب و اسلام مبارک باد”