انتظار
26 بهمن 1397 توسط نردبانی تا بهشت
روزها چون برق میگذرند. عمرها یکییکی تمام میشوند. ما همچنان منتظران زمین هستیم. زمینی که روزبهروز بیشتر با فساد خو میگیرد.
عدهای اسب چموش گشتهاند، میزنند و میتازند.
برایشان مهم نیست، به زیرِ سمِ اسبهایشان، کودک است یا پیر و جوان!!
عدهای کاخ آروزی خود را بر روی ویرانههای دیگران بنا میکنند. برایشان مهم نیست، سرمایِ استخوانسوزِ این روزها!!
آری مولای من!!!
شاعر چه زیبا میگوید:
“دل بی تو به جان آمد
وقت است که باز آیی”
جمعه که میآید، هیجانی در دل جا خوش میکند. آخر قرار است مهمان عزیزی را ببیند.
ساعات پایانی غروبِ جمعه از راه میرسد و دل باز ملتهب میشود و اندوهی جانفرسا در آن لانه میکند.
و باز این ما هستیم که فقط و فقط ذکر لبانمان
“اللهم عجل لولیک الفرج"
است و بس!!
#انتظار
#به_قلم_خودم