عطر یاس ۲۰
30 مرداد 1398 توسط نردبانی تا بهشت
#رمان_دوم #عطر_یاس #قسمت_بیستم وقتی رسیدیم خونه آقامهدی، مادرش اومد استقبالمون. رو کرد به من و زینب و گفت: دخترا بیاید تو آشپزخونه کمکم! بعدم آقامهدی گفت: –مامانجون خستهاند بذارید برند استراحت کنند خودم که هستم. مامانش گفت:… بیشتر »