یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

نگرانی...

24 فروردین 1400 توسط نردبانی تا بهشت

حرف‌هایی درباره اینکه فعلا پایه هفت حوزه‌ هستند و منبع درآمدی غیرِ تبلیغ ندارند.

بقیه راه حاج‌آقا اینها باهم حرف زدند، من و زینب هم درباره برگشتن و خواستگاری و… حرف زدیم!!

خیلی خوشحال بودم، ولی همراه این خوشحالی، استرس هم داشتم که تا می‌آمدم امیدوار شوم، ناامیدم می‌کرد!

حاج‌آقای حسینی طلبه ساده بود و شاید هیچ‌وقت سرکار نمی‌رفت، چون اصلا شغلی هم برایِ این قشر وجود ندارد!!

بخاطر همین خیلی نگران بودم بابام اینها مخالفت کنند!

وقتی رسیدیم اردوگاه، حاج‌آقا به زینب گفت:

 وسایل‌هامون رو جمع کنیم تا برگردیم.

قرار شد من و حاج‌آقایِ حسینی را هم با خودشان ببرند!

از طرفی خیلی خوشحال بودم که ایشان‌ هم با ما می‌آید اما از طرفی با دیدنش ذره‌ایی حالم بد می‌شد چون من از خیلی وقتِ پیش در خوابم حاج‌آقایِ حسینی را دیده و حالا با خواستگاری ایشان حسم خیلی بیشتر شده بود!

وسایل‌هایِ‌مان را جمع کردیم و راهی شدیم. حاج‌آقای حسینی اهل قم بودند و ما اهل تهران!

خانه‌یِ پدر زینب تهران بود تقریبا خونه‌شان چند خیابان بالاتر از ما بود. در یک دبیرستان باهم آشنا شدیم و دانشگاه را هم باهم خواندیم!! وقتی حاج‌آقایِ یوسفی به خواستگاری زینب آمد، ازدواج که کردند با همسرش راهیِ قم شدند و الان قم زندگی می‌کنند.

دیگه کمتر همدیگر را می‌دیدیم، وقتی می‌آمد خانه‌یِ باباش اینها زنگ میزد هم را ببینیم یا می‌آمد خانه‌یِ ما!

ارتباط خانوادگی هم باهم خیلی داریم، حتی قرار بود یکی از خواهرهایش را برایِ داداشم بگیریم که قسمت هم نبودند!!

✍ز. یوسفوند

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: به قلم خودم رمان عطر یاس من قسمت یازدهم

موضوعات: رمان عطر یاس من لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 286
  • دیروز: 184
  • 7 روز قبل: 1515
  • 1 ماه قبل: 17099
  • کل بازدیدها: 441404

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • نماز اول وقت
  • چشمه
  • خیرمحض

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس