من و هایکویِ حوزه
24 تیر 1398 توسط نردبانی تا بهشت
.
بین قفسه کتابهایِ معاون فرهنگیمون به دنبالِ کتاب برای هایکو بودم، که دوستان علت رو جویا شدند. در این بین شروع کردم به تبلیغ کوثرنت و این مسابقهی جذاب! از جوایز آن پرسیدند؟!
گفتم:
شما شرکت کنید، جوایز نفیس هستند!!
بعد از کلی گشتن بالاخره سه کتاب پیدا کردم و دوستان هرکدام نظری میدانند که اول این رو بذار بعد اون!!
بازیِ جذابی براشون شده بود و خودشون شروع کردن به گشتن و انتخاب کردن کتاب!!
سه کتابی که پیدا کردم، کنار هم که قرارشون دادم، جملاتی در ذهن تداعی کرد که انسان رو به اندیشه و تفکر وا میداشت!!
“واقعا چه بگوییم؟! آیا حرفی برایِ گفتن داریم؟! شب و روز عاشورا بر کدامین مصیبت باید گریست و زاری و شیون سر داد؟! “
چه بگوییم، یک شب و روز عاشورا، بر کدامین مصیبت باید گریست؟!