یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

عطریاس۵

11 خرداد 1398 توسط نردبانی تا بهشت

​🌸🌿🌺🌿🌸🌿

🌿🌺🌿

🌺🌿

#رمان_دوم 

#عطر_یاس 

#قسمت_پنجم
نزدیکای ساعت ۹ بود با غر‌غر کردن های زینب از خواب بیدار شدم. تو دلم کلی بد و بیراه بارش کروم که :

“دختره دیوونه نه شب ها میذاره بخوابم، نه صبح اا اجازه میده که سرحال بیدار شم!!”
شروع ‌کردم به مالیدن چشام و تموم انرژیم رو تو صدام جمع کردم و با اخم به زینب گفتم:

–دختر مگه تو مریضی، چرا نمیذاری بخوابم؟!

زینب در حالی که داشت موهاش رو می‌بافت با عصبانیت داد میزنه:

–تا کی می‌خوای، بخوابی؟! یه نگاه به ساعتت بنداز، لنگِ ظهره؟!

–خب چکار کنم تو شب تا نصفِ شب با حاج‌آقات چت می‌کنی، عشق و حالش برا توئه ، نخوابیدنش برا من بیچاره، نور گوشیت میفته تو چشم نمیذاره بخوابم!! الانم که خوابم هنوز تموم نشده بلند شم!!

زینب از این حرفم عصبی‌تر شد ، بالشتی که کنار دستشه رو پرت کرد سمتم و گفت:

–دخترئه پروووو، من به تو چکار دارم؟! خودتم بعدا می‌بینیم، چقدر سرت تو گوشی باشه!!

مثلا از خجالت و شرم لپام قرمز شدن، سرم رو پایین انداختم و تو دلم گفتم:

“الهی آمیییییین" 

با این حرفِ زینب، رفتم تو فکر، یعنی میشه منم مثل زینب، یه ازدواج خوب کنم!!
با نیشگونی که زینب از بازوم گرفت به خودم اومدم و گفتم:

–آیییی دختر چکار می‌کنی، چرا اینطوری می‌کنی؟! ببین دستم کبود شد!!

–خب هرچی صدات می‌زنم جواب نمیدی!! پاشو آماده شو، صبحونتو بخور، قراره با حاج‌آقا بریم شلمچه!!
با تعجب نگام رو به زینب دادم و گفتم:

–شلمچه؟!

–آره عزیزم! حاج‌آقامون گفت: ” حالا که روز آخر خادمی‌الشهدا و داریم برمی‌گردیم، بریم شلمچه رو هم ببینیم، حیفه بدون رفتن به اونجا برگردیم!!”

به زینب لبخند زدم و گفتم:

–واااای خیلی خوشحالم!! تنها میریم؟!

زینب ابرویی بالا انداخت و گفت 

–نه یه نفر دیگه هم باهامونه!!

با تعجب گفتم

–کی؟!

–بعدا خودت می‌فهمی!! من برم یه کم کار دارم انجام بدم، توم پاشو، کم‌کم آماده شو!!
از این همه خود‌شیرینی زینب حرصم گرفته بود. یعنی کی باهامونه؟! به من چه اصلا، فکرم رو درگیر چه چیزایی می‌کنم، حتما آقای  مجدئه، می‌خواد باهامون بیاد!!
یه کم صبحونه خوردم و آماده شدم ولی نمیدونم چه مرگم بود اینهمه استرس داشتم!!
با زینب هم‌قدم شدم که بریم سمتِ ماشینی که حاج‌آقا توش بود، که با چیزی که دیدم خشکم زد و دهنم از تعجب باز موند!
🌿

🌺🌿

🌿🌺🌿

🌼🌿🌺🌿🌼🌿

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

کلیدواژه ها: به‌قلم‌خودم عطریاس قسمت‌پنجم

موضوعات: رمان عطریاس لینک ثابت

نظر از: ریحانة الحسین(س) [عضو] 
  • ریحانة الحسین (سلام الله علیها)
  • موسسه آموزش عالی حوزوی ریحانة النبی سلام الله علیها - اراک
5 stars

جالب بود

1398/03/11 @ 09:40
پاسخ از: نردبانی تا بهشت [عضو] 
  • یاس کبود۱۴

ممنون از نگاه پرمهرت

1398/03/11 @ 09:48


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 341
  • دیروز: 358
  • 7 روز قبل: 1760
  • 1 ماه قبل: 17454
  • کل بازدیدها: 441762

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • چراغ قرمز
  • نماز اول وقت
  • چشمه

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس