شهید راه عشق
شهیدِ والامقام حاج عبدالرحمان فتحالهی متولد ۱۳۳۹/۱۰/۱۲ در شهرستان خرمآباد در خانوادهای مذهبی و معتقد به ولایت دیده به جهان گشود.
پدرِ بزرگوار و سایر اعضای خانواده در آن سالها به صورت شبانه در جلسات مذهبی، قرائتِ قرآن، دعا و مجالس روضه حضور مییافتند و به این نحو در جریان مسائل سیاسی قرار میگرفتند.
آنها همگام با سایر ملت ایران در روزهایِ اعتراض علیه رژیم شاهنشاهی به رهبری امام خمینی “قدسسرهالشریف” شرکت مینمودند و سعی میکردند مردم را از جنایات این رژیم آگاه کنند.
دوران ابتدایی، راهنمایی و سه سال از دوره دبیرستان را در شهرستان خرمآباد و سال پایان دوره متوسطه را در دبیرستان معرفت شهر الشتر گذراند. بعد از پایان دوره سربازی، در سال ۱۳۶۱ به عنوان معلم حقالتدریس و در سال ۱۳۶۲ در امور تربیتی رسما به این عنوان در مدرسه راهنمایی مؤمن در آموزش و پرورش استخدام گردید. چند ماه بعد به فرمانِ معلم انقلاب رهبر کبیر و فرزانه راهی جبهههای حق علیه باطل شد و در عملیات خیبر منطقه شرق دجله محدوده باشگاه زید، محور شهید ردانیپور، کانال مسلم شهد شیرین شهادت را نوشید و به شهدایِ کربلا پیوست.
پیکر پاکش به مدت ۱۳ سال مفقود بود و بعد از تفحص در تاریخ ۱۳۷۴/۲/۵ پیدا و در قبرستان شهدایِ کرتآباد به خاک سپرده شد.
شهید عبدالرحمان فردی بسیار مؤدب، خوشاخلاق و با حسن نیت بود. هرگز کسی را نرنجانید. در انجام فرائض دینی مقید بود. در صلهارحام بسیار متواضعانه برخورد میکرد و به آنها محبت داشت.
شهیدِ بزرگوار در کودکی حوادثی برایش رقم خورده بود و بهطور معجزهآسایی هربار از مرگ نجات پیدا کرده و خداوند لباسِ زیبایِ شهادت را برایِ این جوانِ مومن و انقلابی در نظر گرفته بود!
در وصیتنامه این شهید والامقام آمده است:
“حال که بازگشت همه ما بسوی خداست چه بهتر سبکبار از بار گناه و علایق دنیوی به سوی خدا بشتابیم و به دنبال کاروان راهیان کربلا حرکت نماییم.
از شما پدر و مادر گرامی حلالیت میطلبم و تشکر دارم از شما که از رفتن من به جبهه ممانعت نفرمودید که این امر باعث تقویت روحیه من گردید امید است که خداوند به شما صبر عنایت فرماید.
همچنین از برادران، خواهران، همسران و فرزندانشان و دیگر اقوام حلالیت میطلبم و از آنها میخواهم که رعایت دستورات اسلامی را نموده و از خراشیدن صورت و دیگر رسوم که مورد قبول خدا و پیغمبر نیست دوری نمایند تا موجب خشم خداوند نگردند و به قرآن عمل نمایید تا مورد رحمت خداوند قرار گیرید.”
شهید دستنوشتههایِ زیبایی داشتند که در بینشان شعری وجود دارد که از خداوند متعال شهادت را طلب نمودهاند. مضمون شعرشان به این گونه است:
“بارالها من نمیخواهم که در بستر بمیرم
یاریم کن تا براهت در دل سنگر بمیرم
دوست دارم در میان آتش و خون و گلوله
دور از کاشانه و خواهر و مادر بمیرم
دوست دارم نیمهشبها نعره اللهاکبر
دشمنان را قلع و قمع سازم همچو سرلشگر بمیرم
آنچه میماند زما یاد است یاد
مابقی تکرار یک آه است و باد”
روحشان شاد و یادشان گرامی