سیل خروشان اربعینیها
همه جا صحبت از سفر است، سفری از جنسِ عشق و صفا از نوعِ معرفت، تا روح و جان با آن صیقل داده شود. به هرکس مینگری این روزها در تکاپویِ گرفتنِ گذرنامه است. جانها همه آمادهیِ پرواز هستند. چهرهها را که میبینی، شوق و ذوقِ زیارتِ کویِ عشق در آنها موج میزند. پیر و جوان، زن و مرد هرسال، تشنهتر از سالِ قبل، خود را مهیا میکنند. یک سال به انتظارِ اربعین روزگار را پشتِ سر میگذارند و قلبشان به امیدِ این روز میتپد! اشک و آه روضههایِ چهل روز مانده به اربعین و ندایِ یااباعبدالله گفتن در قرائتِ زیارتِ عاشورا، فقط و فقط یک هدف را دنبال میکند و آن نفس کشیدنِ چندین روزه در بینالحرمین است.
آری این روزها، هرکس به دنبالِ کاروانی میگردد تا خود را به سیلِ خروشانِ اربعینیها برساند. یکی با علم بر دوش راهیِ جاده میشود و آن یکی کالسکهای در دست تا کودکش را بیمهیِ بابالحوائج ششماهه کند.
پایِ دلِ خیلیها هم در این ایام زودتر از پایِ جسمشان به کربلا میرسد و چشمِ دل را به بینالحرمین گره میزنند.
آنگاه که نمیدانی اول چهره، سویِ حرمِ برادر کنی و با او داستانِ ولایتمداری را مرور کنی یا نه سمتِ نگاه را بچرخانی به طرفِ حرمِ مولا و با او غمِ غربت را زمزمه کنی؟!
عدهای هم پا را فراتر نهادهاند و در کنارِ زیارتِ هرساله، برایِ کودکان و زنانِ میزبانِ عراقی، هدایایی را آماده میکنند، تا بلکه در این بین، لبخندی را بر لبانِ کودکی بنشانند؛ که به عشقِ اربعین با دانهای خرما از زائرانِ تشنه لبِ کربلا، پذیرایی میکند!