یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

سفرعشق۱۳

10 دی 1397 توسط نردبانی تا بهشت

​#قسمت_سیزدهم

#سفر_عشق 
خیلی خسته بودم، یه کم خوابیدم. وقتی بلند شدم ساعت ۱۷ بود، تقریبا یه ساعت دیگه داشتیم برسیم خونه.

نگاه کردم دیدم، هانا هم خوابه.

گوشیم رو درآوردم، چندتا تماس و پیام رو صفحه گوشیم بود.

بازشون کردم، دیدم باز خودشه.

پیام داده بود، چرا جوابمو نمیدی؟! یه کاری برام پیش اومده، دارم میام ایران. هروقت بود بهت پیام میدم بیای بیرون تا تورو هم ببینم.

با دیدن پیامش، ترس تموم وجودم رو فرا گرفت:| خدایا حالا چکار کنم؟! گوشیمو هم خاموش کنم، میاد درِ خونمون.

شروع کردم به متوسل شدن به امام رضا، ازش خواستم کمکم کنه تا گذشته بدم رو جبران کنم:|

برای اینکه از این حال دربیام، دفترم رو در آوردم و شروع کردم به نوشتن.

دوره دبیرستان رو تموم کرده بودم، می‌خواستم برای دانشگاه درس بخونم.

با خودم گفتم برای اینکه خستگی دبیرستان از تنم دربره، یه سفر برم آلمان پیش داداشی😍

شب بابا اومد راضیش کنم تا بذاره برم.

بابا اومد، رفتم خودم رو براش لوس کردم;)

–بابایی سلام، خسته نباشی. 

–سلااام دخترِ بابا.

–چایی می‌خوری برات بیارم

–بذار دست و صورتم رو بشورم. مامانت اینا کجا هستند

–مامان رفته خرید هنوز برنگشته، سمن هم خونه دوستشه 

–بابا دست و صورتش رو شست و اومد نشست. رفتم براش چایی آوردم. بفرمایید، اینم برا بهترین بابای دنیا😅

–چی شده اینقد مهربون شدی:oops:

–من همیشه مهربون بودم بابایی. راستی بابایی، درسام تموم شدن، میشه اجازه بدی

داشتم حرف میزدم، وسط حرفام مامانم اومد:| نذاشت حرفم رو بزنم

–سحر بیا کمکم 

–الان میام مامان. بابا من برم کمک مامان بعد میام

–باشه عزیزم

سلاام مامان، مهمون داریم اینهمه خرید کردی؟!

–آره فردا شب داییت اینا برا شام میان اینجا

–من که حوصلشون رو ندارم، بگید سحر خونه نیست.

داییم یه پسر به اسم نیما داره و یه دختر به اسم زیبا، اصلا حوصله نیما و کاراش  رو نداشتم. 

کمک مامان کردم و تموم خریدها رو جابه‌جا کردیم.

–مامان دیگه کاری با من نداری برم پیش بابا

–مگه بابات اومده؟!

–آره تو پذیراییه 

–باشه برو. منم الان میام 

تند‌تند رفتم پیش بابا، تا مامان نیومده، قضیه رو بهش بگم. آخه مامانم هردفعه میگم، مخالفت میکنه، میگه وایسید باهم بریم:|

–خب بابایی داشتم، می‌گفتم

–بگو دخترم

–گفتم اگه اجازه بدید، حالا که تعطیل شدم یه مدت برم آلمان 

–تنها بری، بذار شاید کارام کمتر شد، ماهم اومدیم

–نه بابا بذارید من برم، اگه اومدید، بعدش شما هم بیاید

–باشه بذار با مامانت حرف بزنم، ببینم اون چی میگم

–عه بابایی، مامان چرا دیگه 

–دختر چرا اینقد هولی تو

–آخه دلم برا داداشی تنگ شده:’(

–حالا بذار تا فردا ببینم چی میشه

–ممنون بابایی عزیزم😘 من برم تو اتاقم

–باشه دخترم برو

من رفتم تو اتاقم و تلفن رو برداشتم یه زنگ زدم به شهاب. خواستم بهش بگم، تا اونم یه زنگ به بابا بزنه. گوشی رو برنداشت. یه پیام براش نوشتم و فرستادم.

#به_قلم_خودم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • ندا فلاحت پور
  • صاحل الامر

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 929
  • دیروز: 725
  • 7 روز قبل: 2991
  • 1 ماه قبل: 18941
  • کل بازدیدها: 443275

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • نماز اول وقت
  • چشمه
  • خیرمحض

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس