زیارت امام رضا در این روزهای کرونایی...
قطارمان حدود ساعت 5:30 به سرزمین عشق رسید؛ همان جا که ضمانت می کند و عشق را به زائرانش هدیه می دهد!
بخاطر اینکه ساعت پذیرش در هتل، 12 ظهر بود؛ نزدیک به 7 ساعتی معطلی داشتیم! سه ساعتی را در راه آهن سپری کردیم و بعد از آن راهی هتل شدیم!
فاصله هتل تا حرم فقط ده دقیقه پیاده روی بود و این باعث می شد بیشتر به زیارت برویم!
وارد هتل که شدیم، چند ساعتی را تا دریافت اتاق ها وقت داشتیم؛ برای همین چمدان ها را داخل اتاقی گذاشتیم و با همان خستگی راه، قدم در مسیر حرم گذاشتیم.
به ورودی حرم که رسیدم، حال عجیبی داشتم؛ حالی سراسر شوق و دلتنگی!
دلتنگی که نتیجه دو سال دوری بود؛ به محض دیدن گنبد و گلدسته های حرم، ابر چشمانم بارانی شد و هق هق گریه هایم شروع شد. لب به شکایت و گلایه باز کردم و گفتم:
“آقاجان من بی معرفت بودم تو که خانواده کرم و معرفت هستی، چرا دو سال است راهم ندادی؟!”
خیلی غمگین بودم، وجودم همه دلتنگی بود.
باور نمی کردم؛ این من هستم روبروی حرم ایستاده ام!
حال و هوای این روزهای کرونایی حرم هم، دلم را بیشتر می سوزاند! امام رئوفم غریب بود و با این کرونا ویروس غریب تر شد!
خیابان ها خلوت، محل بازرسی خانم ها و آقایان خلوت خلوت، داخل صحن از آن شلوغی قبل خبری نبود!
با دیدن این صحنه ها دلم بیشتر گرفته می شد!
بعد از بازرسی توسط خدام، وارد حرم شدم. با چشم های بارانی اذن دخول را خواندم، چشمانم را به گنبد طلایی حرم گره زدم و وارد صحن آزادی شدم.
با گلدان هایی مسیری را درست کرده بودند تا خانم ها از یک طرف و آقایان از درب دیگر حرم وارد روضه منوره شوند.
اما کسی نمی توانست به نزدیکی ضریح برود و در سه متری ضریح باید باز می گشت!
برایم خیلی جالب بود که دستورالعمل های بهداشتی را در حرم، به طور کامل رعایت می کردند!
به عنوان نمونه کتابچه های دعا را برداشته بودند و دو سبد برای جای مهرها آماده شده بود؛ یکی برای مهری که استفاده شده تا آنجا قرار گیرند و ضدعفونی شوند و دیگری برای مهرهای که استفاده نشده اند!
جای جای حرم ماسک و الکل پخش می کردند!
آنها این گونه به فکر سلامتی مردم هستند و بعد عده ایی می گویند:
“مراسم های مذهبی و حرم های ائمه بخاطر شیوع بیماری کرونا تعطیل شوند!”
✏ز. یوسفوند