زیارت
چه حس زیبایی دارد، به زیارت رفتن با کسانی که از دنیا بریده و فقط به فکر آخرتشان هستند!!
هیچ انتظاری ندارند، آدمهایی صاف و ساده و بیآلایشند!!
کسانی هستند، ثروتشان زر و سیم نیست بلکه پاکی است و صداقت!!
ظاهر و باطنشان یکی است!! زیارتِ اینبارم را نعمتی میدانم که خدا کند بتوانم شکرش را بجای آورم.
برایشان از آداب زیارت غریبِ طوس گفتم. سراپا گوش بودند برای شنیدن حرفایم.
یکی از عزیزان مادری پیر بود، دستِ روزگار جوانیش را شکسته بود، اما دلش هنوز جوانِ جوان!! شوخیهایش خنده بر لبانم جاری میکرد.
دیروز ازم حلالیت خواست، بخاطر حرفها و شوخیهایش!!
به رویش لبخند زدم و گفتم:
” اینطوری نگید مادر، الحمدلله دلتون از صد تا جوون شادابتر و سرحالتره، از حرفاتون سرزنده میشیم!!”
از مرگ فرزند گفت و پیرشدنش یکدفعهای!! با وجود داغ اولاد، روحیهاش را نباخته و بهتر از قبل زندگی میکرد.
زندگی را میتوان در کنارشان یاد گرفت و از آنها خوب بودن را آموخت!! آنها زندگی میکنند برای رسیدن به آخرتی آباد. چون دنیا را پلی برای آخرت میدانند. از دام دنیا رها گشتهاند و آزاد شدهاند!! زندگی را به بند کشیدهاند، نه اینکه مانند بقیه برده آن شوند.