جهانِ گلستان
میگویند:
اینهمه مشکل در ایرانِ اسلامی هست. انقلابمان اسلامی است، اینهمه سختی و فشار رویِ مردم است.
فقط چند نمونه میگویم و سخن را کوتاه میکنم. همه میدانیم:
“اگر در خانه کس است، یک حرف بس است!"
دیگر نیاز نیست بیشتر از این دلیل و منطق آورد.
نمونهی اول:
همه میدانیم خلفا، حقِ الهی خلافت و جانشینی پیامبر را از مولا علی غصب کردند و خودشان بر منصب و کرسیِ خلافت نشستند.
و
این در حالی بود که بارها گفته بودند:
“لولا علی، لهلک العمر”
مولا چون اسلام نوپا بود، سکوت کرد و بخاطر حفظ اسلام، دست به قبضه شمشیر نبرد.
با وجود اینکه مولا را خانهنشین کرده و عزیزش را بین در و دیوار شهید کردند، اما باز هم حضرت مشاور جنگی عمر در زمان خلافتش بود.
نمونه دوم:
جنگ صفین اتفاق افتاد و سپاه امام در آستانه پیروزی بود اما با نیرنگ عمروعاص سپاه دشمن قرآن بر سر نیزه کردند و عدهای نادان، قرآن ناطق روبرویشان ندیدند، میدان جنگ را ترک کردند و به توصیههایِ مولا گوش ندادند.
حکمیت به راه انداختند و مردی سادهلوح به اسم ابوموسیاشعری را حکم قرار دادند تا خلیفه را معرفی کنند.
امام فرد دیگری را انتخاب کرد اما سبکمغزان هدفِ دشمن را نفهمیدند و شد آنچه نباید میشد!
مولا میتوانست به حرفشان گوش ندهد اما این سادهلوحان باید نتیجه کارشان را ببینند.
نمونه سوم:
امام حسن “علیهالسلام” سرداری به اسم عبیداللهبنعباس داشت. این فرمانده فریب معاویه را خورد و سپاه امام از هم پاشیده شد.
امام علم لدنی دارد و میداند چه کسی قصد خیانت دارد و چه کسی قابل اعتماد است، اما اجازه ندارد در هر جایی از علمش استفاده کند!
حال آن زمان را با زمان خود مقایسه کنیم.
هیچکدام از ائمهی اطهار آنطوری که دوست داشتند، نگذاشتند حکومت اسلامی را تشکیل دهند. همیشه عدهای مخالف وجود داشته است! تنها کسی که میتواند جهان را گلستان کند بقیهالله “ارواحنالهالفداء” است.
انقلاب ایران زمینهساز ظهور و در حالِ گسترش اسلام به سایر کشورهایِ دیگر است.
اگر نیرویِ ناکارمدی را مردم انتخاب میکنند، عواقبش را هم باید ببینند.
اگر تورم و گرانی هست، زمان حال در این انقلاب را با زمان شاه مقایسه کنیم:
آیا جادهها همه آسفالت بود؟!
آیا همهی روستاها آب، برق، گاز، شبکه بهداشت، مسجد، حسینیه و مدرسه ابتدایی داشتند؟!
در شهرها تحصیل برایِ نورچشمیها و اشراف بود! چه برسد به روستاها!
آیا در زمان شاه اینهمه وسیله نقلیه بوده است؟! به کوچهمان که سیوچند خانه دارد بعضی وقتها نگاه میکنم، الحمدلله هر خانوادهای یک پارس یا پژو جلویِ خانهاش پارک است و این در حالی است که وضعشان آنچنانی هم نیست همه از نظر اقتصادی متوسط یا فقیر هستند!
اگر مردم نسبت به قدیم فقیرتر شدهاند پس چرا الان بیشتر مردم در شهرهایِ کوچک هم چندطبقه دارند؟!
قدرت خرید مردم چگونه بالا رفته که پدرومادرهایمان تعریف میکنند سالی یکبار آن هم عید نوروز برنج خوردهاند اما اکنون ناهار و شام برنج سرِ سفره نباشد، همه گرسنه سر بر بالین میگذارند!
چه خوب است قدری انصاف داشته باشیم!