تولدی دوباره
درختان لباسی زرد را به تن کردهاند. بعد از گذر ۶ ماه شادابی اکنون بیمار شدهاند. چهرهشان از شدت مریضی، زرد گشته است. مدتی که در بستر بیماری هستند روزبهروز حالشان وخیمتر میشود. بعد از چند روزی تحمل درد و رنج، مرگشان فرا میرسد. روح از تنشان جدا میشود و جسم بیروحشان به زیر دست و پای دیگران میافتد و صدای شکستن استخوانهایشان به گوش میرسد. مرگشان چه زیباست، مرگ برایشان پایان همهچیز نیست. برف مانند پارچهای سفید همه جا را سفیدپوش میکند. مرگ، تولدی دوباره است و از آن غمگین نمیشوند. چند صباحی میگذرد و دوباره روحی تازه به آنها جان میدهد و زنده میشوند. این نشانهای برای خردمندان است تا روز رستاخیز را بهتر درک نمایند.
“وَاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ النُّشُورُ
و خدا همان كسى است كه بادها را روانه مى كند پس بادها ابرى را برمى انگیزند و ما آن را به سوى سرزمینى مرده راندیم و آن زمین را بدان وسیله پس از مرگش زندگى بخشیدیم رستاخیز نیز چنین است ” (سوره فاطر آیه 9)
#به_قلم_خودم