تو را میخوانم...
04 فروردین 1400 توسط نردبانی تا بهشت
تو را میخوانم
با چشمانی منتظر
از میان کوچههای عمر
در زمستانهای سرد و برفی
کنار منقلهای زغالِ آخته
با شبهای بلند و طولانی
تو را میخوانم
زیر آسمان لاجوردی
با ابرهای بهاری و غرششان
زیر قطرههای مروارید و شبنم
تو را میخوانم
بر روی فرشِ سبزرنگ و زیتونی
زیر درختانِ پربار گیلاس
و عطرِ خوشِ نرگسِ صحرا
تو را میخوانم
با چشمان امیدوار
و دو پای خسته
با آوای ترنمِ موسیقیِ گوشنواز
و دلانگیرِ خشخش روی برگها
تو را میخوانم
و میدانم که میآیی
از کوچههای غمانگیز مدینه
با بانگ خوش اناالمهدی
و انتقامی از پهلویِ شکستهی مادر
#همدلی_برای_ظهور
#عید_نو_عهد_نو
#نیمه_شعبان