عطریاس۱۵
23 تیر 1398 توسط نردبانی تا بهشت
#رمان_دوم #عطر_یاس #قسمت_پانزدهم حاجآقای یوسفی به زینب گفتند: –خانم میگم اگه موافقید بریم تهران خونه پدرت اینا، آقا مهدی هم بره خونه خواهرش، اونجا یه کم استراحت کنه شب باهم بریم خواستگاری خونه خانم امیدی!! زینب هم بدون اهمیت دادن به… بیشتر »