یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

پایان شب سیه سپید است

01 دی 1399 توسط نردبانی تا بهشت

دعای فرج را زمزمه می کنم و بندبندش حال دلم را عجیب می کند! به خود می گویم:
“چقدر خدا دوست مان داشته که برای آرام شدن ما در این لحظات طاقت فرسا چنین دعایی فرستاده تا با ذکر آن دل مان آرام شود و امید به فرجش در درون مان بیشتر شود!”
به این روزگار پر از سیاهی می نگرم اما ته دلم قرص می شود از داشتنش، از او که باید بیاید و “پایان شب سیه را سپید کند.”
وقتی با عشق می خوانم:
“الهی عظم البلاء”
دلم تنگ می شود و می گیرد…
می گویم خدای خوبم:
“مگر بلایی بزرگتر از این امروز در جهان داریم که انگاریی قیامت است و همه از هم فرار می کنند؟! قبلا عزیزی را از خانواده، دوستان و آشنایان می دیدی؛ در آغوشش می کشیدی و او را می بوسیدی اما حالا چه؟! آیا کسی جرات می کند، بدون ترس از چند قدمی عزیزانش رد شود؟!”
اگر این بلا و گرفتاری عظیم نیست پس چه بلایی قرار است بر سرمان بیاید تا فرجش نزدیک شود؟!
به بند زیبای ” و النقطع الرجاء” که می رسم؛ اشک چشمانم چون ابر بهاری سرازیر می شود و هق هق گریه هایم چون غرش آسمانی، گوش فلک را کر می کند!
خدایا ما نمی دانیم قرار است چگونه امیدمان بریده شود تا فرجش را برسانی؟! اما این را خوب می دانیم؛ با این بیماری منحوس، ظرفیت روحی مان ته کشیده و دل مان فرجش را می خواهد تا به این اضطراب و دلهره ها پایان دهد!
درست است این روزها دیگر برایمان عادی شده اند.
اما!
ای آفریننده ی جهانیان!
تا کی باید اینگونه زندگی کنیم؟! تا کی باید ماسک به صورت، با رعایت فاصله از همدیگر، شرکت نکردن در مراسمات و دوری از عزیزان مان زندگی کنیم؟!
خدای مهربانم!
دل مان لک زده برای خواندن نماز جماعتی در مسجد و زیارت نامه خواندن در حرم امام رضا “علیه السلام. دل مان پر کشیده برای عطر خوش چایی روضه و خواندن زیارت عاشورا!”
به ما نظری بفرما و به حق این بزرگان درگاهت، فرج و گشایشی در کارمان کن.
گشایشی که خیلی زود باشد و نزدیک به اندازه “کلمح البصری” چشم بهم زدنی یا زودتر از آن!
ای مولای من! یا صاحب الزمان!
در این روزگار سختی و به دور از آسایش و آرامش، به فریادمان برس “الغوث الغوث الغوث” و ما را دریاب “ادرکنی”
که اگر تو ما را رها کنی به کجا روی بیاوریم واسطه بین ما و خدا شود و فرج تان را برساند…

✏ز. یوسفوند

 6 نظر

سربار و علاف بودن

30 آذر 1399 توسط نردبانی تا بهشت

نمی دانم برای شما هم اتفاق افتاده است یا نه؟! اما قطعا در بعضی وقت ها، چنین حسی نصیب تان شده و احساس اضافی و سربار دیگران بودن را دارید!
این روزها هم این حس ناخوشایند، من را قلقلک می دهد!
از وقتی درسم را تمام کرده ام…
از زمانی که اردوهای جهادی و تبلیغی به دلیل کرونای لعنتی، تعطیل شده اند و همه ی کارها مجازی شده است؛ من هم احساس سربار بودن را دارم!
واقعا درس خواندن و پشت نیمکت نشستن هم نعمتی است که از جانب پروردگار نصیب ما بچه های انقلاب شد. بی جهت نیست در اسلام این همه به طلب علم و آموزش توصیه و سفارش شده است.
بارها در روایات شنیده ایم:
” اطلبوا العلم و لو بالصین”
حال که چین شده منبع صادرات ویروس کرونا به جهان، نه می توانیم به چین برویم و نه در ایران خودمان به کسب علم و دانش بپردازیم!
آخر کسی نیست بگوید:
“عزیز جان ها! مجازی خواندن هم شد درس و مشق؟!”
درس و مشق باید حضوری باشد. دستانت همه جا را لمس کند. دست بر روی نیمکت و صندلی بگذاری و خاکش را توتیای چشمانت کنی! چهره به چهره خیره در نگاه استاد شوی و ساعاتی برایت عبادت بنویسند. زمانی که متوجه درس نشدی، نیشگونی از بازوی کناردستی ات بگیری و بگویی:
“این چرا اینطوری شد؟!”
بعد از اتمام کلاس ها، کش و قوسی به بدن خسته ات بدهی و برای تجدید وضو راهی سرویس بهداشتی شوی.
مهر کربلا را در دست بگیری و همراه چادر سفید، منتظر امام جماعت شوی تا نماز را به جماعت بخوانی و بعد با ذهنی آسوده و رها، راهی خانه شوی!
البته این را بگویم:
“من درسم تمام شده و حتی مجازی هم کلاس ندارم تا چند ساعتی را پای درس و مشق بنشینم و نفسی تازه کنم.
کار روزانه ی من شده سر زدن به وبلاگ و کوثرنت عزیز!
می ترسم به مرور زمان این را هم از ما بگیرند و علاف و سرگردان بودن مان دو چندان شود!”

✏ز.یوسفوند

 4 نظر

روزهای خاموش

25 آذر 1399 توسط نردبانی تا بهشت

این روزهای کرونایی کارم شده فقط خوردن و خوابیدن! نه کاری هست انجام دهم تا مشغول شوم، نه جایی که به آنجا بروم و مدتی خودم را سرگرم کنم!
دلم پر کشیده برای حوزه، پشت صندلی نشستن و فقه و اصول خواندن…
دلتنگ روزهای سال های گذشته هستم، آن روزهای زمستانی که نگاهی به ساعت گوشیم می انداختم و وقتی می دیدم هنوز ده دقیقه به هفت است؛ ته دلم آخیشی می گفتم و چشمانم را می بستم تا بخوابم! آن ده دقیقه چون هوا سرد بود دوباره می چپیدم زیر پتوی گرم، انگار ساعت ها برایم می گذشت و من باز هم در خواب زمستانی فرو می رفتم!
اما این روزها دیگر نه حوزه ای هست، نه ساعت هفتی و نه تاریکی هوای دم صبحی که خودم را در آغوش بگیرم تا هوای سرد زمستان، لرزه بر اندامم ننشاند!
این روزها عجیب دلم بهانه می آورد! بهانه هر چیزی را می گیرد، از بیرون رفتن و قدم زدن تا کیف و کتاب به دست گرفتن و راهی حوزه شدن!
هیچ جایی هم نیست، دلم را بر آن گره بزنم تا کمتر بهانه تراشی کند!
وقتی بعد از چند هفته قدم را بیرون از خانه می گذارم؛ همه جا برایم تازگی دارد. انگاری سال ها است قدم در این شهر نگذاشته ام. شهر رنگ و بوی دیگری گرفته، همه جایش سرد و بی روح است و دیگر آن گرمای سابق را ندارد!
شاید این روزهای مرده، بخاطر تمام ناشکری هایی باشد که در روزگار آسایش به درگاه خداوند بردیم و گرنه چرا باید زمین اینگونه خاموش شود و نوری نداشته باشد تا گرمابخش زندگی های مان باشد. 

✏ز. یوسفوند

 2 نظر

خط مقدم

09 آذر 1399 توسط نردبانی تا بهشت

خط مقدم 

این خط تبلور رشادت‌ها و دلیرے‌هاےِ بزرگ‌مردانی است، که از خاک و ناموسِ وطن دفاع کردند تا ذره‌اے از این خاک به دست گرگ‌صفتان نیفتد.

و اما!

امروز سی سال بعد، عده‌اے از جان شیرین خود گذشته اند و خالصانه در خط مقدم با ویروسِ منحوسِ کرونا درگیرِ جنگ هستند.

این روزها، بارها و بارها اسم آنها را شنیده‌ایم و تحسین‌شان نموده‌ایم! عکس‌ها و فیلم‌هاےِ زیادے از آنها در فضاےِ مجازےِ دست به دست شده است.

ولی در این بین، عزیزانی هم، گمنام در حالِ خدمت‌گزارے هستند و کمتر یادے از آنها می‌شود.

جانشان در خطر است چون با دستکش و ماسک رها شده‌ےِ من و تو در کوچه و خیابان سروکار دارند.

پاکبانان عزیزے که این روز و شب‌ها به دور از قرنطینه و ماندن در خانه در حالِ انجام وظیفه هستند و 

جانِ خود و خانواده‌شان در خطر است.

بیایید به پاسِ زحمات‌‌شان، ما هم کمتر در کوی و برزن زباله بریزیم و قدردانِ تلاش شبانه‌روزے آنها باشیم!

 4 نظر

سردار دلها

02 آذر 1399 توسط نردبانی تا بهشت

دلتنگم
دلتنگ یک نوای آشنا
دلتنگ یک معجزه
دلتنگ او که با کلام اطمینانش روزی گفت:
“تا سه ماه دیگر داعش از بین می رود!”
امروز هم من حس کودکی را دارم تا بیاید و بگوید:
تا سه ماه دیگر کرونا را نابود می کنیم!
کاش دنیا به عقب برمی گشت و او را دوباره داشتیم.
از وقتی که او رفت آرامش دنیا را هم با خود برد.
باید هم این آرامش از جهان رخت می بست هرچه بود خونش به ناحق بر زمین ریخته شد.
آری
ای سردار شجاع اسلام!
با روح ملکوتیت ببین چگونه قلب ها برایت می تپد و چگونه زمین را پریشان حالی در برگرفته است؟!
کاش ما هم مرگی به شیرینی شهادت تو داشتیم نه مرگی به تلخی مرگ با کرونای منحوس، که حتی عزیزان مان برای دفن کردن مان جرات نمی کنند بیایند!

 6 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 349
  • دیروز: 788
  • 7 روز قبل: 2412
  • 1 ماه قبل: 18235
  • کل بازدیدها: 442550

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • نماز اول وقت
  • چشمه
  • خیرمحض

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس