سربار و علاف بودن
نمی دانم برای شما هم اتفاق افتاده است یا نه؟! اما قطعا در بعضی وقت ها، چنین حسی نصیب تان شده و احساس اضافی و سربار دیگران بودن را دارید!
این روزها هم این حس ناخوشایند، من را قلقلک می دهد!
از وقتی درسم را تمام کرده ام…
از زمانی که اردوهای جهادی و تبلیغی به دلیل کرونای لعنتی، تعطیل شده اند و همه ی کارها مجازی شده است؛ من هم احساس سربار بودن را دارم!
واقعا درس خواندن و پشت نیمکت نشستن هم نعمتی است که از جانب پروردگار نصیب ما بچه های انقلاب شد. بی جهت نیست در اسلام این همه به طلب علم و آموزش توصیه و سفارش شده است.
بارها در روایات شنیده ایم:
” اطلبوا العلم و لو بالصین”
حال که چین شده منبع صادرات ویروس کرونا به جهان، نه می توانیم به چین برویم و نه در ایران خودمان به کسب علم و دانش بپردازیم!
آخر کسی نیست بگوید:
“عزیز جان ها! مجازی خواندن هم شد درس و مشق؟!”
درس و مشق باید حضوری باشد. دستانت همه جا را لمس کند. دست بر روی نیمکت و صندلی بگذاری و خاکش را توتیای چشمانت کنی! چهره به چهره خیره در نگاه استاد شوی و ساعاتی برایت عبادت بنویسند. زمانی که متوجه درس نشدی، نیشگونی از بازوی کناردستی ات بگیری و بگویی:
“این چرا اینطوری شد؟!”
بعد از اتمام کلاس ها، کش و قوسی به بدن خسته ات بدهی و برای تجدید وضو راهی سرویس بهداشتی شوی.
مهر کربلا را در دست بگیری و همراه چادر سفید، منتظر امام جماعت شوی تا نماز را به جماعت بخوانی و بعد با ذهنی آسوده و رها، راهی خانه شوی!
البته این را بگویم:
“من درسم تمام شده و حتی مجازی هم کلاس ندارم تا چند ساعتی را پای درس و مشق بنشینم و نفسی تازه کنم.
کار روزانه ی من شده سر زدن به وبلاگ و کوثرنت عزیز!
می ترسم به مرور زمان این را هم از ما بگیرند و علاف و سرگردان بودن مان دو چندان شود!”