یاس کبود۱۴

افتخارم سربازی مولا است. سعی می کنم آنچه را در وبلاگم منتشر می شود به قلم و نوشته خودم باشد، مگر در مواردی اندک. انشالله این نوشته ها مورد رضایت مولایم قرار بگیرد و قدمی هرچند کوچک برای زمینه سازی ظهور باشد.
  • بهار ما تویی یابن الحسن 
  • ورود 
  • وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

چهار ماه دوری

15 اسفند 1398 توسط نردبانی تا بهشت

​"عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد”

تقریبا چهار ماهی از آخرین پستم در وبلاگِ شخصیم می‌گذرد. این مدت اصلا دل و دماغ نوشتن نداشتم! ذهن و دستانم یاراےِ من براےِ نوشتن نبودند و روز به روز از فضاےِ دوست‌داشتنیِ کوثربلاگ فاصله‌ام بیشتر و بیشتر می‌شد.

امروز با تماسِ یکی از عزیزانِ استانی و پیشنهادے براے نوشتن، اندکی شوق در روح و روانم زنده شد؛ اما باز هم نیازمندِ دعاهاےِ خیرے هستم تا وبلاگم را دوباره رونق بخشم و نوشتن را از سر گیرم!

 نظر دهید »

تنهایی

08 آبان 1398 توسط نردبانی تا بهشت

گاهی چنان دلت از عالم و آدم می‌گیرد که حوصله هیچ کاری را نداری! 

تمام کارهایت را تعطیل می‌کنی و فقط داخل خانه غمبرک می‌زنی!

ارتباطت را با همه قطع می‌کنی و دوست داری فقط خودت باشی و خودت!

من هم امروز اینگونه شده‌ام، هرچه می‌کنم از اتاق بیرون بیایم هم نمی‌توانم!

خدا کند این وضعیت مدت کمی من را درگیر خودش کند و رهایم کند و گرنه معلوم نیست چگونه خود را نجات دهم؟!

 8 نظر

استرس

05 آبان 1398 توسط نردبانی تا بهشت

یک هفته‌ای از تصادفم می‌گذرد. در این یک هفته با ترس و لرز سوار بر ماشین شدم. هرچه می‌کنم حواسم را پرت کنم، نمی‌شود که نمی‌شود!

دیروز در مسیر برگشت از تهران، همراه با چند نفر سوار یک پژو ۲۰۶ شدیم.

راننده نمی‌دانم! مسیر شهرمان به تهران را چگونه آمده بود که برگشتش، به جایِ جاده قم-اراک، جاده قم-کاشان را رفت!

همین کافی بود تا استرس و دلهره‌ی‌‌ِ من چند برابر شود! 

هرچه ذکر “ألا بذکر الله تطمئن القلوب” را زمزمه می‌کردم تا شاید مانند آبی بر رویِ آتش، اضطرابم را کم کند، بی‌فایده بود!

فکر و خیال روح را به تسخیر خود درآورده و عن‌قریب بود روح از تنم جدا شود. 

به راننده گفتم:

“لطف می‌کنید برایِ نماز مغرب و عشاء در سوهانی‌هایِ بین راه نگه دارید.”

خدا خیرش دهد برعکس بقیه رانندگان باشه‌ای گفت و به راهش ادامه داد!

هرچه مسیر را نگاه می‌کردم، خبری از سوهانی‌ها نبود. تا اینکه کنارِ فروشگاه‌هایِ شیک و پیکی که تاکنون ندیده بودم نگه داشت! بعد از خواندن نماز، حرکت کردیم که راننده گفت:

“فکر کنم مسیر را اشتباه آمده‌ایم!”

به عقب برگشت و از یک نفر پرسید:

” ببخشید جاده اراک از کجا باید بروم؟!”

آن مرد با تعجب جواب دادند:

“اراک؟!

اینجا جاده کاشان است!”

مسیر را پرسید و دوباره به سمتِ عوارضی قم-تهران حرکت کرد! 

تقریبا چهار ساعت بود ما هنوز سرگردان و حیران جاده قم بودیم!!

هر لحظه استرسم بیشتر می‌شد و دیگر توانِ ماندن در آن ماشین را نداشتم!

دل‌دل می‌کردم به راننده بگویم من را پیاده کنید به خانه اقوامم در قم بروم، اما نمی‌توانستم!

بعد از اینکه در تصمیمم مصمم شدم به راننده گفتم:

“ببخشید من رو ۷۲ تن پیاده کنید تا بروم خونه‌یِ دخترعمه‌ام.”

از آنجایی که نمی‌دانست ۷۲ تن کجاست از کنارش رد شد! گنبد و گلدسته‌یِ شاه جمال را که دیدم انگار دنیا را به من دادند. از راننده خواستم همان جا نگه دارد. پیاده شدم و به دخترعمه‌ام زنگ زدم. 

مطمئن بودم اگر همراه‌شان بروم بین راه حالم از این بدتر می‌شود و معلوم نیست چه بلایی سرم بیاید!

نصفِ شب دوستم پیام داد که ده بار نزدیک بوده ماشین را چپ کند! 

دیشب حالم آنقدر بد بود فهمیدم، آرامش بزرگترین هدیه و نعمتی است که خداوند به بندگانش داده است! 

 7 نظر

عمر دوباره 

28 مهر 1398 توسط نردبانی تا بهشت

عمر دوباره از خدا گرفتن و انگار دوباره متولد شدن چه حال و هوایی دارد! تصادف کنی و فکر کنی عمرت به پایان رسیده اما ببینی نه هنوز عمرت به دنیا هست و خدا فرصت دوباره‌ای برای جبران به تو داده چقدر لذت‌بخش است! 

گاهی وقت‌ها فکر می‌کنی مرگ از تو دور است و به همین خاطر برایِ روز بعدت کلی برنامه می‌چینی و قرار می‌گذاری اما یک‌دفعه با یک تصادف یا اتفاقِ غیرمنتظره می‌فهمی نه! نباید در این دنیا با اطمینان از آینده حرف زد چون انسان حتی از لحظه‌ای بعد خود هم خبر ندارد.

من هم امشب عمر دوباره از خداوند گرفتم و خدا رو شکر فرصت دیگری به من عنایت کرد تا خطاهایِ گذشته را جبران کنم و به امید خدا دیگر کمتر در زندگیم اشتباه کنم!

 10 نظر

نماز در مدارس و ادارات

11 مهر 1398 توسط نردبانی تا بهشت

هرکجا می‌رویم، انگشتِ اتهام را سمتِ جوانان و نوجوانان می‌گیریم! در بوق و کرنا می‌کنیم:

“ای داد، ای بیداد، جوان‌هامون از دست رفتند، دیگه نماز نمی‌خونند!”

یکی نیست بگوید:

” آخر آقایِ محترم، خانمِ عزیز! خودت نمازت را اول وقت بخوان. ببین جوان چگونه نماز‌خوان می‌شود؟!”

این چند روز که برایِ اقامه نماز به یکی از دبیرستان‌هایِ سطح شهر رفتم، اذان را پخش می‌کردم، اما هیچ‌کدام از معلمان و دبیران برایِ اقامه نماز نمی‌آمدند! دانش‌آموز به دبیر نگاه می‌کند، وقتی برایِ او نمازِ اول وقت یا خواندن نماز، بی‌ارزش و بی‌اهمیت است با چه انگیزه‌ای به نمازخانه بیاید؟!

امروز در یکی از اداراتِ استان کار داشتم. صدایِ اذان در راهرو پیچید. به نمازخانه که رفتم، فقط پنج شش نفر از کارمندان، در حالِ برگزاری نماز جماعت بودند! سالن و راهرویِ اداره هم مملو از جمعیت بود! اگر کارمندِ فلان بخش، برایِ خواندن نماز، دربِ اتاق را قفل کند، ارباب‌رجوع متوجه می‌شود که وقت نماز است و باید به نمازخانه برود!

آنها بی‌خیال برایِ خودشان کارشان را می‌کردند و ارباب‌رجوع هم از این اتاق به آن اتاق در رفت‌و‌آمد بود. انگار نه انگار، وقتِ نماز است!

 21 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

یاس کبود۱۴

مولای‌من! تقویم را ورق می‌زنم، اما غیر از سرما و یخبندان چیزی نمی‌بینم. دل مان برای بهار لک زده و چشمان مان به دنبال بهار می‌گردد. بیا تا این سکوت یخ‌زده انتظار را بشکنی و بهار را برای مان به ارمغان بیاوری. آری مولای‌خوبم! دلم گلِ یاس می‌خواهد و نرگس. دلم برای عطرِ شمیم گلِ محمدی تنگ شده است. می‌دانم تو به انتظار ما نشسته‌ای، تا برگردیم. دریغا! چنان غرق لذت هستیم که فراموش کرده‌ایم، آمدنت را. ✏ز. یوسفوند

جستجو

موضوعات

  • همه
  • احادیث اهل بیت
  • احکام شرعی
  • اطلاعیه
  • امام زمانی
  • بدون موضوع
  • حجاب
  • خاطرات تبلیغی
  • دعا
  • دلتنگی
  • دلنوشته
  • دوستانه
  • رمان
  • رمان عطر یاس من
  • رمان عطریاس
  • رمان‌سفرعشق
  • زیارت
  • سخن حکیمانه
  • سروده های من
  • سفرنامه
  • شهدا
  • صحیح‌خوانی نماز
  • طلبگی من
  • طلبگی من
  • عیدولایت
  • محرم و عاشورا
  • مناجات
  • مناسبت‌ها
  • مولودی
  • میلاد
  • نوشته های مدرسه
  • وبلاگ‌نویسی
  • وحدت بین شیعه و سنی
  • کروناویروس
  • کلیپ تولیدی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

وبلاگ دوستان

  • مهنا
  • ضحی
  • طلبگی‌ام مرا افتخار است
  • طوبای محبت
  • کویر تشنه باران
  • شورشیرین
  • مرکزندیریت حوزه علمیه خواهران

لوگو

یاس کبود

بهترین وبلاگ ها

  • معاون فرهنگی نوشهر
  • فرهنگی
  • نورفشان
  • صاحل الامر
  • ندا فلاحت پور

گزارش تخلف

گزارش تخلف

آمار

  • امروز: 392
  • دیروز: 788
  • 7 روز قبل: 2412
  • 1 ماه قبل: 18235
  • کل بازدیدها: 442550

پربازدیدها

  • دلم فریاد می‌خواهد
  • حمام عمومی
  • زن خوب وقتی آقاش میاد خونه...
  • کربلا دلتنگتم
  • عشق‌بازی در تاکسی!
  • چون شب باش و آرامش ببخش
  • بانوان و ورزشگاه
  • دوراهی انتخاب
  • دیوار زندگی
  • مناجات
  • ترس از ترور
  • تشکر از دوستان کوثربلاگ😘
  • معرفی برای ازدواج در سرپل
  • صبح‌انتظار
  • دختر و پسر بی‌خانمان
  • سفرعشق۶۵
  • بلاتکلیفی این روزهایم
  • نماز اول وقت
  • چشمه
  • خیرمحض

رتبه کشوری وبلاگ

    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس