قیمت های بالای این روزها
از این سر شهر به آن سر شهر در به در، به دنبال چتری می گشتم تا خریداری کنم! البته چتر زیاد بود، اما از این عصایی ها که من به شان هیچ میلی ندارم. درواقع به دنبال یک چتر کوچک از آن قدیمی ها می گشتم. بالاخره با کلی گشتن در راسته کردها ” محله ایی در شهر که همه از مردم شهر خودمان هستند اما نمی دانم چرا به آنها کردها می گویند؟!” چتر دلخواهم را یافتم؛ اما با قیمتی که گفتند، دهانم از تعجب باز ماند و چشمانم گرد شد!
معمولا در کشور ما رسم بر این است، طلا و دلار بالا که می کشد با خودشان، قیمت همه چیز را تا عرش می برند اما به محض اینکه آنها قیمت شان پایین می آید؛ بقیه اجناس همان بالا برای مان دست تکان می دهند!
البته این افزایش بی رویه قیمت ها شامل یک کالای خاص نمی شود و همه را شامل می شود؛ از کالای ضروری بگیر تا برسد به کالای غیرضروری و لوکس!
شاید یکی از دلایل، نبود نظارت بر قیمت ها باشد؛ هر مغازه ایی قدم می گذاری، یک قیمت دلخواه را برای خود تعیین کرده است. انگار نه انگار که همه مغازه ها کنار هم قرار دارند و باید یک قیمت مشخص داشته باشند!
شاید هم دلیل دیگری داشته باشد و آن رحم نکردن خود شریف مان به خودمان باشد. اسلام را خورده ایم و یک آب هم رویش! خدا نکند بگویند:
“کالایی کمیاب شده؛ اگر از کالای مذکور، مقداری در مغازه هم باشد آن را احتکار می کنند تا قیمت ها ثابت شوند!
مردم هم خودشان در این بین مقصر هستند؛ به محض اینکه می شنوند:
” کالایی گران شده چنان صف های طولانی برای خرید کالای موردنظر، تشکیل می دهند و هرکس بیشتر از نیازش، خریداری می کند که قیمت آن کالا بیشتر بالا می رود!”
در علم اقتصاد، اصطلاحاتی به نام عرضه و تقاضا داریم. وقتی عرضه کالایی کم شود و از آن طرف تقاضا برای آن کالا، افزایش یابد؛ به تبع قیمت کالای یاد شده هم بالا می رود. پس چه خوب است؛ مردم در این موارد، رعایت کنند و کالای مورد نظر را خریداری نکنند تا قیمت ها شکسته شود و پایین بیاید!
به مردم کشورم که نگاه می کنم که هر کدام فقط به فکر خود هستند و دیگری و جان و مالش برایشان مهم نیست؛ به خود می گویم:
“خداوند چطور می خواهد به ما رحم کند و برکاتش را برای مان نازل کند؟!”
در روایات آمده است؛ قرار بود بر قوم حضرت موسی “علیه السلام” قحطی بیاید. مدت ها گذشت اما خبری از قحطی نشد وقتی پیامبر خدا، علت را جویا شدند؛ خداوند فرمودند:
“وقتی مردم در خانه هایشان، سوراخ هایی درست کردند تا در زمان قحطی با رد و بدل کردن مایحتاج زندگی برای هم، به یکدیگر رحم کنند! پس من چگونه به آنها رحم نکنم؟! من هم بلای قحطی را از آنان برداشتم!”
کاش اسلام زیبا فقط لقلقه زبان مان نبود و به آن هم عمل می کردیم، آن وقت بود که ایران گلستان می شد!