بانوی طلبه به طلبه بودنت افتخار کن...
بانویِ مهر و عطوفت!
نمیدانم با وجودِ گناهانم که سبب فاصلهیِ زیاد با شما شده؛ چگونه مادر خطابتان کنم؟!
اما مادر صدایتان میزنم و میخواهم این را بگویم:
وجود پرمهر شما، رنگ و بویی از جنسِ عشق و صفا به زندگیم داد، زنگار آن را زدود و جلایش داد!
نفسِ زندگیبخش شما؛ خنکایِ روح و روانم شد و قلبم را از اسارتِ دیوِ بدسرشتِ درونم، نجات داد.
و من اکنون
چند سالی میشود همانند سایر طلبهها، از شما مادرِ نور و آفتاب، طلبگی را هدیه گرفتم تا تن یخزدهام را با گرمایِ وجودتان، گرمی ببخشم!
هدیهی شما برایم آغاز راهی سراسر آرامش بود و آسایش!
هدیهایی که آغاز تلاش و کوششی بود برای رسیدن به قلههای کمال و معنویت…
زندگی با طلبه شدن برایِ من معنا پیدا کرد و من خدا را برایِ گرفتن این هدیه، شاکر هستم.
ای بانویِ فاطمی!
مادر این هدیه را برایِ تو هم کنار گذاشته، کافی است به ندایِ او لبیک گویی…
✍ز. یوسفوند