سفرعشق ۵۰
26 بهمن 1397 توسط نردبانی تا بهشت
#قسمت_پنجاهم #سفر_عشق بابا اومد تو اتاق و رو صندلیِ میزم نشست. با عصبانیت نگاهی به اطرافش انداخت و آه سنگینی کشید ! دعا میکردم، زودتر از اون فضا نجات پیدا کنم. چشمام رو به زمین دوخته بودم. یه چیزی گلوم رو فشار میداد. سکوت سنگینی تو اتاق حاکم… بیشتر »