سفرعشق ۴۶
20 بهمن 1397 توسط نردبانی تا بهشت
#قسمت_چهلوششم #سفر_عشق لباسام رو عوض کردم و سویچ رو برداشتم. از پلهها پایین رفتم. مامان تو آشپزخونه بود، بعد از سلام و صبحبخیر گفتن، رفتم سمت حیاط که دیگه راه بیوفتم که صدای مامانمو شنیدم –سحرجون صبحونه نخورده میخوای بری؟!… بیشتر »