هیاهوی شهر...
25 فروردین 1400 توسط نردبانی تا بهشت
حاجآقای یوسفی آهنگ غمگینی گذاشته بود، قلبم از غصه داشت، تکهتکه میشد دوست داشتم الان تنها بودم و با صدای بلند گریه میکردم. بعد از ده روزی که آمده بودم خادمیالشهدا، حالا داشتم برمیگشتم! باز هم میرفتم در آن شلوغی و هیاهوها، بین آدمهایی که فقط به… بیشتر »