سفرعشق۶۹
05 فروردین 1398 توسط نردبانی تا بهشت
#قسمت_شصتونهم #سفر_عشق جلوتر رفتم و پریدم تو بغلش. دستام رو دور بازوهاش حلقه کردم و گفتم: –مبااااارررررکه زهرا جون!!! چه بیخبر؟! –سلامت باشی عزیزم. انشالله به زودی عروسی خودت سحرجون!! بخدا یه دفعهای شد!! –حالا این دامادِ… بیشتر »