سفرعشق ۳۹
10 بهمن 1397 توسط نردبانی تا بهشت
#قسمت_سیونهم #سفر_عشق با شنیدن صدام ، چوب از دستِ بابام افتاد. مامان و سمن هم دستپاچه اومدن پایین. بیچاره شهاب، بیهوش شده بود و سرش خونی بود. انگاری مقصر من بودم، بابا اینا شروع کردن به حرف زدن به من. دختر نمیشد یه خبر بدید که دارید… بیشتر »