عطریاس ۱۷
13 مرداد 1398 توسط نردبانی تا بهشت
رمان_دوم عطر_یاس قسمت_هفدهم دربِ حیاط را که باز کرد، با دیدن حیاطِ پرگلشان، انگاری به آسمان پرواز کردم. حیاطِ بزرگی، که حوضی وسطش بود و گلهایِ محمدی و لاله دورتادور حیاط را پر کرده بودند. بویِ گلِ یاس آدم را مست میکرد. نگاهم را به آن طرف حوض… بیشتر »