زندگی، پیراهن خوشنقشونگاری است. وقتی برای اولین بار آن را پوشیدیم، شادی مضاعفی وجودمان را فراگرفت. غرق در رویا بودیم و فکر میکردیم پیراهنمان همیشه مثل روز اول باقی میماند.
روزها سپری میشد و ما بزرگتر میشدیم. آنچنان حواسمان به این پیراهن زیبا بود، که فراموش کردیم، هدفمان برای زندگی در دنیا، کمال و رسیدن به خدا است.
ما برده و مطیع شدیم و زندگی صاحباختیار و مولا.
هر آنچه را گفت، به جان و دل پذیرفتیم. وقتی به خود آمدیم، وقت تمام شده بود و باید برگه را تحویل میدادیم.
پیراهنی که ابتدا با کلی ذوق و شوق پوشیده بودیم و فکر میکردیم، هیچوقت کهنه نمیشود. اکنون باید دور انداخته میشد. چه لحظات سختی است، دل کندن از زندگی که در آن غرق بودیم.
لباس را که به تن میکردیم، در خیالِ خود در این اندیشه بودیم که زندگی همیشه سرشار از شادی است، نمیدانستیم، مسیر آنقدر پرپیچوخم است، که لوازمش صبر است و شکیبایی.
باید ورزیده شد و خمیرمایهمان ورز داده شود، تا برسیم به جایی که غیر او را نبینیم.
#زندگی_زودگذر
#رسالت_طلبه_تبلیغ_دین
#به_قلم_خودم