احکام مسح بر روی جوراب نارک
اگر خانمی مسح پا را بر روي جوراب نازک شیشهاي بکشد که پا تر میشود آيا کفايت میکند؟
مسح بايد روي پوست پا باشد و مسح کردن روي جوراب و کفش باطل است.
اگر خانمی مسح پا را بر روي جوراب نازک شیشهاي بکشد که پا تر میشود آيا کفايت میکند؟
مسح بايد روي پوست پا باشد و مسح کردن روي جوراب و کفش باطل است.
پاییز را دوست دارم
با آهنگ خوش خش خش برگ هایش.
دوستش دارم
با صدای دل انگیز شرشر بارانش.
پاییز را که می بینی
انگار زمین لباس طلایی بر تن کرده و به دیگر فصل های سال فخر می فروشد.
پاییز دوست داشتنی من..
تو را می بویم با هوای دل چسبت
تو بوی باران می دهی
بوی خاک و برگ و نم می دهی.
نفس عمیق که می کشم،
بوی خدا را از نقاشی زیبای پاییزیش حس می کنم.
پاییز می آید
تا درختان کم کم لباس سبز تابستان را از تن به در آورند و با خیالی آسوده آماده ی خواب عمیق زمستانی شوند.
پاییز می آید
تا بارانش زمین را طراوت بخشد و آن را آماده ی پوشیدن لباس عروس زمستانی کند.
آری
پاییز می آید
تا زمین بعد از شش ماه تلاش و کوشش طاقت فرسا، به استراحت بپردازد و خود را برای زندگی دوباره در بهار آماده کند.
پ ن: عکس مربوط به پاییز زیبای شهر الشتر است که در شمال استان لرستان قرار دارد.
خط مقدم
این خط تبلور رشادتها و دلیرےهاےِ بزرگمردانی است، که از خاک و ناموسِ وطن دفاع کردند تا ذرهاے از این خاک به دست گرگصفتان نیفتد.
و اما!
امروز سی سال بعد، عدهاے از جان شیرین خود گذشته اند و خالصانه در خط مقدم با ویروسِ منحوسِ کرونا درگیرِ جنگ هستند.
این روزها، بارها و بارها اسم آنها را شنیدهایم و تحسینشان نمودهایم! عکسها و فیلمهاےِ زیادے از آنها در فضاےِ مجازےِ دست به دست شده است.
ولی در این بین، عزیزانی هم، گمنام در حالِ خدمتگزارے هستند و کمتر یادے از آنها میشود.
جانشان در خطر است چون با دستکش و ماسک رها شدهےِ من و تو در کوچه و خیابان سروکار دارند.
پاکبانان عزیزے که این روز و شبها به دور از قرنطینه و ماندن در خانه در حالِ انجام وظیفه هستند و
جانِ خود و خانوادهشان در خطر است.
بیایید به پاسِ زحماتشان، ما هم کمتر در کوی و برزن زباله بریزیم و قدردانِ تلاش شبانهروزے آنها باشیم!
خباثت، دشمنی و ترور تا کی؟!
هنوز یک سالی از ترور ناجوانمردانه ی سردار دل ها و آن جمعه خونین که دل ها را جریحه دار کرد، نگذشته بود که جمعه ایی دیگر آمد و فرزند عزیز دیگری از این سرزمین لباس پرافتخار شهادت را بر تن نمود.
عصر جمعه دلگیر است و خبر دردناک این ترور آن را دلگیرتر کرد.
این ترورها نشانه ی ضعف و زبونی دشمنان این مرز و بوم است.
اگر جوانمرد بودند هیچ وقت از پشت خنجر نمی زنند و هر بار ملتی را داغدار نمی کنند. ضعیف هستند و توان نبرد رو در رو را ندارند، برای همین دست به چنین جنایت هایی می زنند.
اما تا کی می خواهند این گونه عمل کنند؟!
خون به ناحق ریخته ی این عزیزان، درخت اسلام را روز به روز بارورتر می کند و روزی فرا می رسد که از این درخت تنومند، دسته ایی برای تبر ساخته می شود و ریشه تمام دشمنان این خاک مقدس و اسلام ناب محمدی برای همیشه قطع و خشکیده می کند.
آری این وعده ی حق است و در قرآن به آن اشاره شده که آینده زمین از آن صالحان است:
“وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الاْءَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصّلِحُونَ. و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیا، آیه 105″
پس منتظر باشید که به زودی به سزای این همه خباثت و پستی می رسید و آن روز دیر نیست!
آقاجان سلام!
کجایی ای آغوش مهربان و گرم روزهای سرد و یخ زده انتظار…
ای آب روان!
دل ها از نبودنت چون کویری خشک و بی آب شده اند و چشم به راهند تا با دریای ظهور تو شاداب و حاصلخیز شوند…
چشم ها از چشم انتظاری چون چشمان یعقوب نبی نابینا گشته اند و پیراهن یوسف گونه ات را می خواهند تا بینا و روشن شوند…
ای تمنای دل بی قراران عالم!
بیا که زنگار دل های خاک خورده روزگار صیقلی می خواهند از جنس روشنایی نور تو…
آری مولای من!
کاروان دل های زخم خورده و چشمان به انتظار نشسته را به منزلگاه امید برسان، که ظهور تو اجابت دعای همه است…