به این روزها مینگرم، هرکس مهیای سفر است. سفری از جنس عشق و صفا، که دل و جان را صیقل میدهد.
دوستان در تکاپوی گرفتن ویزا هستند. شوق زائر کویِ عشق شدن، در صورتشان موج میزند. دریغا که امثال من جامانده هستیم. با حسرت گامهایشان را نگاه میکنیم و دلهایمان به سوی حرمش پرواز میکنند.
سالها است چشم انتظار دیدن نامم در لیست زائرانت است. افسوس اما، این نبودن اسم و نطلبیدن رازی دارد که در پس ابری پنهان است.
میگویند:
“دل به دل راه دارد”
مولای من! شما هم میدانید، هنوز دلم آمادهی این سفر روحانی نیست. ته دلم هر روز ندا میزند و از نبود آن شور و اشتیاقی که برای نشستن روبروی پنجره فولاد دارد، خبر میدهد. آری دلم بدجور به پنجره فولاد غریبالغربا گره خورده و میل رسیدن به بینالحرمین هنوز در دلم ایجاد نشده است.
#به_قلم_خودم